The Relation between University and Industry and Its Challenges: A Qualitative Study among Tehran University Students
Subject Areas : Special
1 -
Keywords:
Abstract :
A more increasing contribution to innovation and technology development, along with educational and research missions, is the new identity universities adopt in knowledge societies. Accordingly, universities, as the foundation generating knowledge as well as an entrepreneur, play an essential role in innovation. Having conducted an experimental study, the current article both described the interaction between universities and industry and evaluated the challenges this relation would face via a qualitative method and through analyzing Tehran University PhD students’ viewpoints. As the results suggested, there was no consistent and meaningful relation between universities and industry. Moreover, there was no evidence showing the new identity of universities regarding industry. The best state of this relation is its socialistic model. As the PhD students stated, the absence of reciprocal needs including the absence of industry’s feeling of need for universities as well as universities’ lack of motivation for collaboration with industry were the factors preventing these two institutions from establishing a suitable relation.
بررسی رابطه دانشگاه با صنعت و چالشهای آن: پژوهشی کیفی در بین دانشجویان دانشگاه تهران
حامد شیری
استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور
Hamedshiri2003@yahoo.com
چكيده
مشاركت فزايندهتر در نوآوري و توسعه تكنولوژي در کنار ماموریتهای آموزشی و پژوهشی، هویت جدیدی است که دانشگاهها در جامعه دانشمحور اتخاذ میکنند. براین اساس دانشگاهها به مثابه نهاد مولد دانش و همچنين به عنوان كارآفرين نقشی اساسي در نوآوري ايفاء ميكنند. مقاله حاضر از طریق مطالعهای تجربی ضمن توصیف این رابطه، چالشهای پیشروی را در تعامل دانشگاه با صنعت به شیوهای کیفی و با تحلیل دیدگاه دانشجویان دکتری دانشگاه تهران مورد ارزیابی قرار میدهد. نتایج بیانگراین است که در رابطه دانشگاه ـ صنعت، اساسا رابطة منسجم و هدفمندی وجود نداشته و اثری از هویت جدید دانشگاه در ارتباط با صنعت دیده نمیشود. این رابطه در بهترین حالت از نوع مدل سوسیالیستی است. فقدان نیازهای متقابل دوسویه یعنی «عدم احساس نیاز در صنعت برای ارتباط با دانشگاه» و همچنین «فقدان انگیزه در دانشگاه برای ارتباط با صنعت» دیدگاهی است که دانشجویان دکتری در مورد عدم شکلگیری ارتباط مناسب بین این دو نهاد دارند.
کلمات کلیدی: جامعه دانشمحور، دانشگاه تهران، صنعت، دانشگاه
۱. مقدمه
«جامعه فراصنعتی»1[1] و «جامعة دانشمحور2» [2و3] واژگانی نوینی در ادبیات اجتماعی هستند که برای توصیف تحولات اخیر در مدرنیته بکار میرود. اگرچه تفاوتهای مهمی بین این دو اصطلاح وجود دارد با وجود این، آنها بیانگر گذار به جامعهای هستند که الزامات، اقتضائات و ضرورتهای خاص خود را دارد، ضرورتهایی که دانش و دانشگاه نقش محوری در تحولات آن ایفا میکنند.
جامعه دانشمحور توسعه، تحولات و تغییرات جامعه را بر پایه مفهوم دانش و فعالیتهای دانشی تبیین میکند. جامعه دانشمحور، جامعهای است که در آن «دانش» مهمترین عامل تولید است[4]. جامعه فراصنعتی نیز همانطور که دانیل بل[1] مورد تاکید قرار میدهد در یک معنای دوگانه میتواند به عنوان یک «جامعه دانشمحور» شناخته شود: نخست اینکه منابع نوآوری به طور فزایندهای از تحقیق و توسعه ناشی میشوند و دوم اینکه وزن جامعه ـ که بوسیله تولید ناخالص ملی و اشتغال اندازهگیری میشود ـ به طور گستردهای در حوزه دانش قرار میگیرد[1]. منبع اصلی تولید و کار در جامعه فراصنعتی، دانش و نهاد اصلی در این جامعه دانشگاه است[5].
جامعه فراصنعتی و جامعه دانشمحور صورتبندی جدیدی از جامعه ارائه میدهند که در آن دانشگاه و دانش محوریت بنیانی در تحولات بخشهای مختلف جامعه دارند. بر این اساس، دانشگاه در شرایط کنونی بیش از پیش به نهادی برای پاسخگویی به نیازهای جامعه در ابعاد مختلف تبدیل شده و رابطه متقابل دانشگاه ـ جامعه، از ویژگیهای اساسی دانشگاه جدید است. این تحول به خوبی در مطالعه اتزکویتز و لیدسدورف[6] در چارچوب تز مارپیچ سهگانة3 دانشگاه ـ صنعت ـ دولت و یا مطالعه دلانتی[7، 8 و 9] در باب نقش دانشگاهها در جامعه دانش محور دیده میشود. مقاله حاضر در چارچوب مفهومپردازیهای جامعه فراصنعتی و جامعه دانشمحور تلاش کرده است ضمن بررسی ضرورتهای رابطه دانشگاه ـ صنعت، از طریق مطالعهای تجربی، وضعیت ارتباط و تعامل صنعت – دانشگاه و چالشهای پیشروی این مسئله را در تعامل دانشگاه تهران ـ به مثابه یکی از مهمترین و بزرگترین دانشگاههای کشور ـ با بخشها و نهادهای صنعتی مورد ارزیابی قرار دهد.
۲. پیوند دانشگاه ـ صنعت در جامعه دانشمحور: تئوری مارپیچ سهگانه
دیدگاه نظری مهمی که در باب تحول در نقش دانشگاه در جامعه دانشمحور ارائه شده، تئوری اتزکویچ و لیدسدورف[10 و 6] است که با عنوان رویکرد «مارپیچ سهگانة دانشگاه، صنعت و دولت4» و به مثابه مدلی پیشرو در ارتباط میان این سه نهاد شناخته شده است. اتزکویچ و لیدسدورف با تعریف هویتی جدید برای دانشگاه در جامعه دانشمحور، به نقش نوین دانشگاه در توسعه اقتصاد ملی و نظامهای نوآوری تاکید میکنند. نقش اولیه دانشگاهها در مراحل اولیه شکلگیری، حدود هشت قرن پیش، تنها به فعالیتهای آموزشی محدود میشد. در این دوره تعامل دانشگاه با صنعت و دولت بر مبنای آموزش نیروی انسانی مورد نیاز دولتهای ملی بود. اولین انقلاب و تحول علمی در اواخر قرن نوزدهم اتفاق افتاد ـ شروع آن در دانشگاههای آلمان بود ـ که طی آن دانشگاهها علاوه بر مأموریت آموزشی و تدریس، مأموریت پژوهشی را نیز برعهده گرفتند. در این دوره که همراه با آزادسازی اقتصادی در کشورهای پیشرو بود، به تدریج بودجه دولتی دانشگاهها کاهش یافت و ضمن برقراری ارتباط (اقتصادی) میان دانشگاه و صنعت، انجام فعالیتهای مشترک تحقیق و توسعه دانشگاه و صنعت و برونسپاری پژوهش از صنعت(خصوصی یا در حال خصوصی و مستقل شدن) گستردهتر شد و دانشگاهها برای کاهش وابستگی به بودجه دولتی برنامهریزی گستردهای انجام دادند[10]. طی انقلاب علمی دوم که در اواخر قرن بیستم اتفاق افتاد، دانشگاهها علاوه بر دو ماموریت پیشین، عهدهدار مأموریت جدیدی با عنوان نوآوری شدند که از آن به عنوان مأموریت سوم تعبیر میشود. این انقلاب با شکلگیری دانشگاه کارآفرین همزمان میشود.
تئوری مارپیچ سهگانه، شکل تکاملیافتة مدلهایی است که در خصوص ارتباط بین سه نهاد دانشگاه، صنعت و دولت طراحی شدهاند. این تئوری تحولی سه مرحلهای را طی کرده است. در مدل نخست، نهاد دولت، مسلط بر دو نهاد دیگر است و تعیین روابط و مرزهای فعالیت آنها با اقتدار دولتهای ملی اعمال میشود(شکل 1). بارزترین و مقتدرترین نوع این مدل را میتوان در شوروي سابق و کشورهاي اروپاي شرقی و تحت سیاست سوسیالیسم موجود جستجو کرد. نوع ضعیفتري از این مدل در بسیاري از کشورهاي آمریکاي لاتین و برخی از کشورهاي اروپایی از قبیل نروژ قابل مشاهده است[6].
مدل مارپیچ دوم در واکنش به ضعفهای مدل 1 ارائه شد. در این مدل برخلاف مدل یک روابط این سه نهاد نه در انحصار و اقتدار دولت ملی بلکه مبتنی بر روابطی با مرزهای مستقل و محدود شده است. در این مدل قلمرو نهادهاي دولت، دانشگاه وصنعت با مرزهاي قوي عقلانيت فرهنگي، اجتماعي و تخصصي از همديگر جدا شدهاند، اما داراي كنش متقابل و متعامل با يكديگر میباشند. در اين مدل دانشگاه به تدريس و تحقیق ميپردازد، صنعت نتايج تحقيقات را به كالاها وخدمات جديد تبديل ميكند و دولت نيز از دانشگاه و صنايع حمايت میكند و زيرساختهاي لازم را فراهم ميآورد(شکل 2).
نهایتا در مدل مارپیچ سهگانه به عنوان مدل3، زیرساختهای دانشمحور بر مبنای حوزههای نهادی بهممرتبط ایجاد شده و هر یک از این حوزههای نهادی به ایفای نقش یکدیگر پرداخته و «سازمانهای پیوندی5» با فصول مشترک متعدد پا به عرصه ظهور میگذارند(شکل 3).
شکل 3) مدل مارپیچ سهگانة روابط دانشگاه ـ صنعت ـ دولت
|
در مدل 3، حوزههاي دانشگاه، صنعت ودولت در فرآيند نوآوري همپوشاني دارند ونقشهايشان با يكديگر تداخل وفصل مشترك پيدا ميكند[6]. در واقع در فرآيند نوآوري، كاركرد سه حوزه نهادي (دولت، دانشگاه و صنعت (با يك الگوي مارپيچي از پيوندها درهمتنيده شده و در مراحل مختلف ظاهر ميشوند و ايفای نقش ميكنند. در الگوي مذكور اولا تحول در ساختارها و بويژه تحول در ماموريت نهادها و ثانيا تحول در روابط آنها مدنظر است. در اين رابطه، دانشگاهها علاوه بر ماموريت آموزشي وتحقيقاتي، ماموريت سوم خود يعني مشاركت فزايندهتر در نوآوري و توسعه تكنولوژي را عهدهدار میشوند. بر اين اساس بنگاهها وشبكههاي جديد وابسته به دانشگاه درحال گسترش بوده و دانشگاهها با توجه به ظرفيتهايي كه دارند بعنوان نهاد توليد و توزيعكننده دانش و همچنين بعنوان كارآفرين و بنيانگذار صنعت، نقش اساسي در نوآوري صنعتي و توسعه فناوري ايفاء ميكنند[11].
درگذشته هريك از نهادهاي دانشگاه، صنعت و دولت مرزهاي مشخص وتعريف شدهاي داشتند. اما امروزه مرزهاي سنتي دانشگاه، صنعت و دولت تغيير کرده و در خیلی از زمینهها به آسانی نمیتوان مرز بین آنها را از يكديگر تميز داد. بخشي از قلمرو دانشگاه، صنعت محسوب ميشود و قسمتي از قلمرو صنعت را دانشگاه ميتوان به حساب آورد. دولت نيز علاوه بر انجام وظايف سنتي و متداول خود، وارد قلمروهاي دانشگاه و صنعت شده است و درصدد گسترش و مديريت بر فصل مشترك دانشگاه و صنعت است. با توجه به اين تداخل وظايف، شبكههاي سهجانبه و سازمانهاي جديدي ظاهر شدهاند كه اصطلاحا سازمانهاي مختلط و پیوندی ناميده ميشوند[6].
مدل مارپیچ سهگانه، کارکرد جدیدی را برای دانشگاهها متناسب با شرایط جدید جامعه دانشمحور تعریف میکند که میتوان از آن با عنوان «دانشگاه پیوندی6» نام برد. در این چارچوب دانشگاهها با ماهیت جدید ضمن تحول در نوآوری نهادی، به ایفای نقش در ساختار اقتصادی میپردازند. دانشگاه پیوندی از یک سو پیامد چالشهایی است که دانشگاه در جامعه جدید به منظور تامین مالی خود با آن مواجه است. دانشگاهها بخشی از نیازهای مالی خود را از دولت و بخشی را از بازار تامین میکنند، بنابراین دانشگاه به ناگزیر در برابر هر دو نهاد باید پاسخگو باشد. این تحول به نوبه خود اهمیت دانش کاربردی و بهرهمندی از دانش تولید شده در زمینه عملی را برجسته ساخته و تمایل دانشگاه به پیوند با بازار یا صنعت را افزایش می دهد. این رابطه متقابل است به این معنا که صنعت نیز در نتیجه نیاز به دانش فزاینده و به روز همچنین تغییر مستمر و بسیار سریع نیازهای بازار، بیش از پیش به دانش عملی وابسته میشود.
۳. روش تحقیق
روش مورد استفاده در پژوهش حاضر، روش كيفي است كه با استفاده از تكنيك مصاحبه نیمه استاندار یا نیمه باز به اجرا در درآمده و مصاحبهها از طریق تحلیل محتوای کیفی مورد ارزیابی قرار گرفتهاند. جامعه آماري پژوهش حاضر را كليه دانشجویان دکتری دانشگاه تهران در گروههای علوم پایه و فنی مهندسی تشكيل ميدهند. «تعیینِ پیشینی ساختار نمونه» و «تعیینِ تدریجی» یا «نمونهگیری نظری» مبنای انتخاب نمونهها در این پژوهش است. بر اساس تعیین پیشینی، ساختار نمونه(گروههای آموزشی علوم پایه و علوم فنی ـ مهندسی) تعیین شده و بر اساس نمونهگیری نظری، تصمیمگیری درباره انتخاب و در کناریکدیگر قرار دادن اطلاعات تجربی طی فرایند گردآوری و تفسیر دادهها انجام شده است. حجم نمونه برخلاف پژوهشهای کمی در مطالعات كيفي از پیش توسط محقق تعيين نميشود بلكه فرايند انجام مصاحبهها تا زماني ادامه پيدا ميكند كه «اشباع نظري7» حاصل گردد[12]. با توجه به نکات فوق ساختار نمونه و حجم آن در این پژوهش به شرح جدول 1 است.
۴. نتایج و یافتههای تجربی
۴-۱. تحلیل مصاحبهها
پیوند دانشگاه با صنعت، یکی از شاخههای رابطه دانشگاه با جامعه است که در دیدگاههای نظری [6 و 10] مرتبط با تحول دانشگاه در جامعه دانشمحور مورد تاکید قرار گرفته است. این تحول از نیازهای متقابل دوسویهای ناشی میشود که کسانی مانند اسلاتر ولسلی[13] آن را به ضروریات جامعه فراصنعتی دانشبنیان مرتبط میکنند. از یک طرف در صنعت نیاز فزایندهای به دانشگاه و آموزش عالی در زمینه آموزش، اخترعات، نگهداری و خلاقیت تکنولوژیک وجود دارد و از طرف دیگر در این فعالیت با مشارکت بخش تجاری، بخشی از هزینههای آموزش و دانشگاه تودهای تامین میشود. مقتضیات جامعه دانشمحور، تولید دانش نظری و تحقیق بنیادی صرف را کافی نمیداند. در این جامعه، دانش باید برای کاربردی شدن و تجاری شدن تولید شود. پیشنیاز این تحول در گام نخست، پیوند دانشگاهها با صنایع و شرکتها و در گام دوم مشارکت دانشگاهها در فعالیتهای صنعتی و کارآفرینی است8.
جدول 1: مشخصات جمعیتشناختی و تحصیلی مصاحبهشوندگان و کدهای مربوط به آن
|
ـ «با اینکه گرایش میکروبیولوژی بیشتر بر مبنای تحقیقات است اما تنها نهادهای مشخص و محدودی وجود دارند که حمایت میکنند. کلا سازوکاری در دانشگاه برای تعریف پروژه و انجام تحقیقات وجود ندارد. امروز بسیار از کارآفرینی، خلاقیت، کارآفرین صحبت میشود اما همه اینها در سطح حرف و نظر است . . . مشکل این است که صنایع ما به کارآفرینی و طرح ایدههای نوع اهمیت نمیدهند و حمایت نمیکنند»(مصاحبهشوندة ع.پا. 2 )
ـ « محدود ارتباطاتی وجود دارد که یا به صورت پروژه است یا دوره کاراموزی برای کارشناسیها . . . صنعت ما صنعت وارداتی است و حمایت صنایع از تحقیقات بسیار ضعیف است. . . . متاسفانه اکثر صنایع مرتبط با رشته ما خصوصی هستند و به دنبال سود. این تفکر که به تحقیقات بها دهند و در آینده سود خود را دو چندان کنند در صنایع ما وجود ندارد . . . اگر دانشجو بیشتر تلاش کند می تواند معدود موسساتی را پیدا کند که به این تحقیقات بها میدهند که دانشجویان ما حاضر نیستند این کار را بکنند. این تفکر اجازه نمیدهد که این دو به هم نزدیک شوند. دانشگاهها زمانی به صنعت نزدیک میشوند که برایشان نفعی داشته باشد یا اینکه تبلیغات و تشویقات معنوی وجود داشته باشد که هیچ کدام وجود ندارد»(مصاحبهشوندة ع.پا. 10)
ـ «صنایع به کمک دولت و با پول بیتالمال(یا پول نفت) به راحتی نیازهای خود را از جای دیگر تامین میکنند و دانشگاه نیز اصولا از مشکلات صنعت یا بی خبر است یا خود را درگیر آن نمیکند. . . دولت هم به این مسئله اهمیتی نمیدهد باز به دلیل پولهای بادآورده. به طور مثال دولت سالانه حدود چندین میلیارد دلار صرف واردات دارو و اقلام پزشکی و بهداشتی میکند که میتوان با برنامه مشخص هر ساله مقداری از این پول را در اختیار دانشگاه قرار داد و در ازاء آن تولید آن دارو را خواستار شد . . . یا می توان با ارائه طرحهایی بخشهای صنعتی را مجبور به همکاری با دانشگاهها نمود. . . »(مصاحبهشوندة ع.پا. 5)
ـ «هیچ ارتباطی بین دانشگاه و صنعت در دانشگاه و رشته خود نمی بینم . . . برای استفاده از اولویتهای پژوهشی باید به دنبال کاغذ بازی باشی و این انرژی دانشجو را میگیرد. باید دانشگاه تلاش کند و اساتید و دانشجویان را به صنعت مرتبط کند نه اینکه دانشجو و استاد خود بدنبالش بروند ... برخلاف دانشگاههای روز جهان که برای کسب پول و تجاری کردن علم خود به دنبال صنعت و شرکتها میروند در اینجا دانشگاهها در خواب فرو رفتهاند.. . . از طرف دیگر صنعت اولویتهای پژوهشی را در اختیار دانشگاه قرار نمیدهد. آنها اعتماد لازم را ندارند با وارد کردن تکنولوژی خود را از دانشگاه بینیاز میکنند»(مصاحبهشوندة ع.پا. 8)
ـ «مشکل این است که اولا صنعت به دنبال دانش داشگاهها نیست و به بیانی به آن نیاز ندارد و دوم اینکه واقعا این دانش تولید شده متناسب با نیازهای جامعه و یا صنعت نیست برخی که صرفا دانش نظری است برخی یا تکرار دانش تولید شده است برخی هم که اصلا نمیتوان عنوان تولید دانش بر آن نام نهاد . . . صنعت و دانشگاه نیاز به سازمانی دارند که نیاز صنعت و توانایی دانشگاهها را شناخته و آنها را به هم مرتبط کند. .... (مصاحبهشوندة ع.پا. 4)
ـ « صنعت اصولا دانشگاه را فاقد توان رفع نیازمندیهای خویش میشناسد. چون اعتبار علمی دانشگاه را بالا نمیداند و دانشگاه صنعت را غیرعلمی میداند و اصولا راههای کاربردی کردن تحقیقات را در بسیاری از موارد نمیشناسد. وجود دارند اساتیدی که کاربردی کردن دانش را وظیفه دانشگاه نمیدانند و معتقدند که باید نهادهای دیگری علم دانشگاه را کاربردی کنند. . . اساسیترین مشکلات کشورهای در حال توسعه هم عدم قرابت صنعت و دانشگاه در آن جوامع است علت این امر هم در جانیفتادن محوریت علم و دانش در جامعه و در سطوح تصمیمگیری است »(مصاحبهشوندة ع.پا. 6)
ـ «در حال حاضر درصد بسیار پائینی از پروژهها در تعامل با صنعت مطرح میشود. یکی از عوامل به روز نبودن صنایع کشور و عدم اطلاع صنعت از پژوهشهای دانشگاهی است. صنایع کشور آپدیت نیستند یعنی نمیروند سراغ تکنولوژی جدید تا بازار جدید ایجاد کنند اگر آنها بهروز باشند ناچارند به دانش روز دسترسی پیدا کنند که خود به خود آنها را به دانشگاه یا سایر تولیدکنندگان علمی پیوند میدهد. دلیل دوم صنایع نگاه میکنند به تولیدات دانشگاهی و. صنعت حساب میکند که این دانشگاههای داخل حتی جزو 500 دانشگاه خوب و مطرح جهان هم نیستند پس چطور بیاید و پول خود را در اختیار آنها قرار بدهد . . . . نکته مهم دیگر دولتی بودن صنایع کشور است که به دلیل پشتیبانی قوی مالی دولت و عدم وجود رقابت بین صنایع، بخش تحقیق و توسعه بسیار ضعیف داشته که دلیل اصلی آن عدم احساس نیاز به این بخش و نیز عدم فهم درست ارزش تحقیق در پیشرفت صنعت است»(مصاحبهشوندة ع.فن. 3)
ـ « شاید برخی دانشجویان با تلاش بتوانند اما وضعیت مناسب نیست. فقط یک مجموعه خاصی ممکن است وجود داشته باشد و طرحهایی را ارائه کند مثل موسسه حمل و نقل که این موسسه هم الان ارتباط ضعیفی با دانشگاه دارد . . . از یک طرف مشکل مرتبط با دانشگاه است مثلا ما برای ارتقاء هیات علمی از اساتید کار پژوهشی صنعتی نمیخواهیم فقط ISI میخواهیم که ممکن است در برخی موارد از طریق دادهسازی تالیف شده باشد. برخی اساتید فکر میکنند که چنانچه دانش به سمت تجاری شدن پیش برود Low Class میشود بنابراین علاقهای از خود برای ارتباط نشان نمی دهند.. . . از طرف دیگر متاسفانه جامعه صنعتی از کار جدید میترسند و و به خاطر منافعشان دوست دارند همان روند و تکنولوژی گذشته را ادامه دهند. در همین صنعت خودروسازی چون رقابت وجود ندارد و صنایع خوردو ما خودروهای با تکنولوژی چنددهه پیش تحویل مصرفکننده میدهند دیگر لزومی به دانش جدید پیدا نمیکنند. در شرایط فعلی دانشکدههایی که خودشان صنایع دارند وضعیت بهتری دارند مثلا در دانشکده راه آهن اساتید مستقیما با صنعت و مشکلات آن در ارتباطند و پروژهها را در راستای حل مشکلات تعریف میکنند»(مصاحبهشوندة ع.فن. 5)
ـ «ارتباطات قابل توجه و تاثیرگذار نیست. پروژههایی که در دانشگاه جهت رفع مشکلات و نیازهای صنعت تعریف میشود نیز چندان مورد استقبال و حمایت واقع نمیشود. . . . از طرف دیگر صنعت خود تولید کننده دانش شده است. سطح علمی و تحقیقاتی صنعت بسیار معتبرتر از تحقیقات دانشگاهی است . . . همچنین صنعت ترجیح میدهد نیاز خود را از طریق خرید تکنولوژی بر آورده سازد تا تحقیقات»(مصاحبهشوندة ع.فن. 6)
ـ «رابطه صنعت و دانشگاه محدود است . . . اگر هم حمایت مالی انجام شود صرفا جنبه نمادین و تبلیغاتی دارد و در عمل از پژوهشهای دانشگاه در صنعت استفاده کمی میشود. . . در حال حاضر ممکن است بدون فکر و برنامهریزی طرحی به دانشگاه داده شود و بودجه زیادی نیز خرج آن شود ولی یا استفادهای نمیشود و یا اصلا انجام این کار ضروری نبوده است»(مصاحبهشوندة ع.فن. 9)
ـ «رابطه صنعت ـ دانشگاه بحث هر روزه دانشجویان و اساتید و متخصصان است اما هنوز اندر خم یک کوچهایم! گاها دانشگاه پروژههایی را از صنعت میگیرد اما در عمل این پروژهها در جهت حل مشکلات صنعت نیست. برخی اساتید از طریق رابطه و تعامل با صنعت به دلیل نفوذ ممکن است پروژهایی را از طرف صنعت به صورت طرح بگیرند اما واقعا انجام این پروژهها برای صنعت جنبه تبلیغی و پرستیژی داشته و برای استاد پول و درآمد. البته این قبیل پروژهها در صنایع دولتی دیده میشود و گرنه بخش خصوصی از این ظاهرسازیها برکناراست و کلا قید ارتباط با دانشگاه را زده است»(مصاحبهشوندة ع.فن. 7)
جدول 2. ارتباط دانشگاه ـ صنعت: اظهارات و گفتههای مهم مصاحبهشوندگان به تفکیک گروههای تحصیلی
|
شعاری بودن، ارتباط ضعیف و محدود، وابستگی دولتی هر دو نهاد، عدم شناخت متقابل از تواناییهای یکدیگر، توسعهنیافتگی ساختاری، فقدان حمایت بیرونی، فقدان جهتگیری مدیریتی از جمله مهمترین توصیفاتی است که مصاحبهشوندگان در ارزیابی تعامل و ارتباط متقابل دانشگاه ـ صنعت متذکر شدهاند. یافتههای کیفی مستند به اظهارات دانشجویان گروههای «فنی ـ مهندسی» و «علوم پایه» به طور قاطع حاکی از فقدان ارتباط و همیاری متقابل صنعت ـ دانشگاه در راستای حل مسائل و نیازهای یکدیگر است.
۴-۲. آسیبشناسی ارتباط دانشگاه ـ صنعت
جدول3: مقولههای مستخرج از مصاحبهها: علل و عوامل ضعف ارتباط دانشگاه ـ صنعت
|
۴-۲-۱. فقدان ضرورت یا احساس نیاز در صنایع برای ارتباط با دانشگاه
نخستین و مهمترین مقولهای که بر پایه اظهارات مصاحبهشوندگان میتواند عدم ارتباط دانشگاه ـ صنعت (در مطالعه موردی دانشگاه تهران) تبیین کند مقوله «فقدان ضرورت یا احساس نیاز در صنایع برای ارتباط با دانشگاه» است. این مقوله نشان میدهد که صنایع داخلی در کشور ـ هم صنعت بخش دولتی و هم صنعت بخش خصوصی ـ به دلایل متعددی ضرورتی برای ارتباط با دانشگاه نمیبینند. این احساس ناشی از علل و عوامل متعددی است که در دیدگاه مصاحبهشوندگان طرح شده است: فقدان اعتماد صنعت به دانشگاههای داخلی به دلیل ناتوانی علمی و ضعف دانشگاهها، مونتاژکار بودن صنایع داخلی و در نتیجه وابستگی به واردات و خرید تکنولوژی از خارج، تمایل به تداوم روند و تکنولوژی قدیمی و بهروز نبودن صنایع کشور و تاسیس مراکز تحقیقاتی خودبنیاد از جمله گفتههای مهم دانشجویان در مورد بینیازی و بیتوجهی صنعت به دانشگاه است. همچنانکه از لابلای توصیفات مصاحبهشوندگان نیز استنباط میشود تاکید و توجه بیش از حد به تکنولوژی وارداتی در کنار تامین مالی دولتی، ـ به دلیل ریسک پائینتر و اطمینان بالاتر ـ بخش صنعتی را بیش از پیش از دانشگاه دور ساخته و ساختار جزیرهای این دو نهاد را کاملتر کرده است. به عبارتی مکانیزمهای درونی بخش صنعتی فایدهمندی ویژهای در نتیجه ارتباط با دانشگاههای داخلی ـ در این مطالعه دانشگاه تهران ـ نمیبیند.
۴-۲-۲. فقدان ضرورت یا احساس نیاز در دانشگاه برای ارتباط با صنایع
روی دیگر سکه ارتباط دانشگاه ـ صنعت و عقیم ماندن تعامل دوسویه میان آنها، متاثر از عواملی است که مصاحبهشوندگان از زاویه دانشگاه به آن مینگرند: «فقدان انگیزه یا احساس نیاز در دانشگاه برای ارتباط با صنایع». به این معنا که عوامل دروندانشگاهی و مکانیزمهای تشویقی یا تحمیلی آن در این مسئله دخیل هستند. نه تنها دانشگاه به مثابه یک کل ضرورتی برای ارتباط با صنعت احساس نمیکند، بلکه فرایندهای آموزشی و پژوهشی سطح خرد نیز از حداقل جهتگیریها برای ارتباط با صنعت حمایت نمیکنند. این مقوله در دیدگاه مصاحبهشوندگان با واژگان و جملات متنوعی توصیف شده است: نبود مکانیزمی برای تعریف پروژه و انجام تحقیقات در دانشگاه، رغبت نداشتن دانشگاه به ارتباط با صنعت، بیخبری و بیتفاوتی دانشگاه به مسائل صنعت، نداشتن رویکرد تجاری به دانش و حتی جهتگیری منفی نسبت به آن، عدم تناسب دانش تولیدی دانشگاه با نیازهای صنعت، ناآگاهی از شیوههای کاربردی کردن تحقیقات، فقدان الزام و اجبار دانشگاه برای ارتباط با صنعت، توجه دانشگاه به مسائل روز دنیا بدون ارتباط با مسائل صنایع داخلی از جمله اظهارات دانشجویان است که نشان میدهد دانشگاه انگیزهای برای پیوند برقرار کردن و تقویت کردن این پیوند نمیبیند.
دو مقوله مذکور مهمترین مقولاتی هستند که دانشجویان مصاحبهشونده در تبیین علل ضعف ارتباط دانشگاه و صنعت مورد تاکید قرار می دهند، با وجود این علل و عوامل دیگری نیز به طور خاص توسط دانشجویان ذکر شده است: مسائل کلان جامعه و فراهم نکردن زمینههای ارتباط این دو نهاد و یا ایجاد شرایط خاص برای دور کردن آنها از هم، دولتی بودن هر دو نهاد و وابستگی به درآمدهای نفتی، فقدان حلقههای پیوند دهنده و واسط بین دانشگاه و صنعت، عدم قرابت دانشگاه و صنعت در جامعه، محوریت و اولویت نداشتن علم و تولید دانشمحور و تداخل نقش صنعت و دانشگاه از جمله این علل هستند.
۵. جمعبندی و نتیجهگیری
بررسی تعامل و ارتباط صنعت و دانشگاه در چارچوب مباحث مرتبط با جامعه دانشمحور و به طور خاص تئوری اتزکویچ و لیدسدورف[6و10] در مورد تعامل صنعت ـ دانشگاه و ایفای نقش جدید دانشگاه در زمینه مشاركت فزايندهتر در نوآوري و توسعه تكنولوژي و همچنين به عنوان كارآفرين و بنيانگذار صنعت از دیدگاه دانشجویان دکتری دانشگاه تهران مسئله مقاله حاضر است. نتایج حاصل از تحلیل مصاحبههای کیفی بیانگر این است نه تنها اثری از الگوی ایدهال رابطه صنعت ـ دانشگاه مبنی بر تعامل و وابستگی متقابل و مبتنی بر الزامات جامعه فراصنعتی در مورد نیاز صنعت به دانشگاه از نظر خلاقیت تکنولوژیکی و کارکرد دانشگاه در تجاریسازی دانش دیده نمیشود. بلکه الگوی دوم رابطه صنعت ـ دانشگاه نیز با چالش و بحران مواجه بوده و در بهترین حالت میتوان رابطهای از نوع مدل 1(سوسیالیستی) را بین این دو نهاد تصور کرد.
فقدان احساس نیاز هم در دانشگاه و هم در صنعت برای ارتباط متقابل مهمترین علتی است که دانشجویان در تبیین ضعف ارتباط بین صنعت ـ دانشگاه مورد تاکید قرار میدهند. از یک طرف مکانیزمهای درونی بخش صنعتی فایدهمندی ویژهای در داشتن ارتباط توسعهیافته با دانشگاههای داخلی نمیبیند و از طرف دیگر نه تنها دانشگاه ضرورتی برای ارتباط با صنعت احساس نمیکند، بلکه فرایندهای آموزشی و پژوهشی سطح خرد نیز فاقد کمترین جهتگیریها برای ارتباط با صنعت است.
در سطح نظری میتوان مسئله اساسی را در دولتی بودن هر دو نهاد و تامین هزینههای هر یک از این نهادها توسط دولت و عمدتا درآمدهای نفتی دانست که اجبار و الزامی در این نهادها برای ارتباط ایجاد نمیکند. در کشور ما «نیازهای متقابل دو سویه» به دلیل دولتی بودن هر دو نهاد و تامین منابع مالی آنها از دلارهای نفتی شکل نگرفته است. وجود و تداوم هر دو نهاد یا حذف و تغییر آنها به اراده دولت بستگی دارد نه خواست مستقل آنها. در چنین وضعیتی آنها فقط کارکردهای حداقلی خود را به نمایش نمیگذارند و تلاشی برای به حداکثر رساندن توانائیها و ظرفیتهای خود انجام نمی دهند.
منابع
1. Bell, D. The Coming of Post Industrial Society: A Venture in Social Forecasting, New York: Basic Books (1976)
2. Mansell, R. & When, U. (Eds.). Knowledge Societies: Information Technology for Sustainable Development. Oxford: Oxford University Press, 1998
3. Stehr, N., Knowledge Society, London: Sage, 1994
4. Wilson III, E. J. (), Forms and Dynamics of Leadership for A Knowledge Society: The Quad, 2004 (Accessed December 2008 Http://Www.Cidcm.Umd.Edu/Leadership/Quad2.Pdf )
5. وبستر، فرانک، نظریههای جامعه اطلاعاتی، ترجمه اسماعیل قدیمی، ـ تهران: قصیده سرا، 1383
6. Etzkowitz, H.; Leydesdorff, L., The Dynamics Of Innovation: From National Systems and “Mode 2” To a Triple Helix of University-Industry- Government Relations, Research Policy 29, pp.109-123, 2000
7. Delanty, G., The University in the Knowledge Society, Organization; 8(2); pp.149-153. 2001 (Accessed On May 2010 Http://Org.Sagepub.Com/Cgi/Content/Refs/8/2/149)
8. Delanty, G., The idea of the university in the global era: From knowledge as an end to the end of knowledge? Social Epistemology, 12: 1, pp. 3 — 25, 1998 (Accessed On May 2010 http://dx.doi.org/10.1080/02691729808578856)
9. دلانتی، جرارد، دانش در چالش: دانشگاه در جامعه دانایی، علی بختیاریزاده،تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1386
10. Etzkowitz, H.; Leydesdorff, L., Universities in the Global Economy: A Triple Helix of University, Industry, Government Relations. London: Cassel Academic, 1997
11. باقري نژاد، جعفر، تحليل نظري و تجربي ارتباط دانشگاه، صنعت و دولت براي توسعه فناوري در ايران ؛ راهحلهاي مديريت ساختاري و سازماني، نهمين كنگره سراسري همكاريهاي دولت، دانشگاه و صنعت براي توسعه، 1384 (دسترسی آنلاین در شهریور 1389 در www.civilica.com)
12. Glaser, B, G. & Strauss, L. (1967), the Discovery of Grounded Theory: Strategies for Qualitative Research, Chicago, New York: Aldine Publishing Company
13. Slaughter, S. And Leslie, L., Academic Capitalism: Politics, Policies, and the Entrepreneurial University. Baltimore: Johns Hopkins University Press, 1997
[1] . Post-Industrial Society
[2] . Knowledge society
[3] . Triple Helix
[4] . Triple Helix of university-industry-government
[5] . Hybrid organizations
[6] . Hybrid University
. Theoretical saturation
[8] ۲. کدهای (ع.فن. 1) و (ع.پا. 1) به ترتیب بیانگر مصاحبهشوندگان گروههای علوم فنی ـ مهندسی و علوم پایه است. اعداد نیز بیانگر شماره مصاحبهشونده در هر گروه آموزشی است