Subject Areas :
Mohammad kabiri 1 * , karim miralikhani 2 , hooshang aliverdilou 3
1 -
2 -
3 -
Keywords:
Abstract :
1. يعقوبي، عقد صنعت و دانشگاه در غياب هم، برگرفته از سايت شبكه تحليلگران تكنولوژي ايران به آدرس:
http://razavi.itan.ir/?ID=1218
2. نقش دانشگاهها در انتقال تكنولوژي در صنعت پتروشيمي، برگرفته از سايت شبكه تحليلگران تكنولوژي ايران به آدرس:
http://ppg.itan.ir/?Mode=Print&id=980
3. مجموعه مقالات کنگرههای سراسری همکاریهای دولت، دانشگاه و صنعت برای توسعهی ملی.
4. شفیعی، مسعود، ارتباط صنعت و دانشگاه: آیندهای تابناک در پیشینهای تاریک، چاپ هشتم، 1386.
5. Rohrbeck, R., Arnold, H.M., Making university, industry collaboration work – a case study on the Deutsche Telekom Laboratories contrasted with findings in literature, ISPIM Annual Conference: Networks for Innovation, Athens, Greece, pg.11, 2006.
6. http://www.ayandehnegar.org/a_1_a.php?news_id =1907.
بررسي موانع همكاري صنعت و دانشگاه
و معرفي يك نمونهی موفق در ايران
محمد کبيري اصفهاني* كريم ميرعليخاني* هوشنگ علي ويرديلو*
* کارشناس ارشد، شرکت ایران ترانسفو، وزارت نیرو
kabiri@iran-transfo.com miralikhani@iran-transfo.com h.aliverdilou@iran-transfo.com
چكيده: برقراري ارتباط مؤثر بين صنعت و دانشگاه يكي از دغدغههاي دولتها در كشورهاي مختلف دنيا به شمار ميرود. بر سر راه اين ارتباط همواره موانع فرهنگي، ساختاري و عملكردي مختلفي وجود دارد كه دولتها با توجه به نياز و ساختار صنعتي و دانشگاهي خود با استفاده از مدلهاي مختلف در برطرف كردن آنها همت گماشتهاند. در اين مقاله سعي بر آن است كه يكي از نمونههاي موجود براي برقراري اين ارتباط در كشور مورد بررسي قرار گرفته و ضمن معرفي اين نمونه، تجربيات حاصل از بهكارگيري آن تا حد امكان منتقل شود. کلید واژه :دانشگاه، صنعت، موانع همکاری، ساخت ترانسفورماتور. |
مقدمه
ارتباط صنعت و دانشگاه مقولهی مهمي است كه در چند دههی گذشته، افكار دانشگاهيان و صنعتگران دنيا را به خود مشغول داشته است. طراحي و تبيين نحوهی اين ارتباط با توجه به نياز و ساختار صنعتي و دانشگاهي كشورها انجام ميشود و نقش دولتها در سياستگذاري و ايجاد زيرساختهاي مناسب براي توسعهی آن بسيار تعيينكننده است. اما به علت پيچيدگي موضوع، برقراري چنين ارتباطي در بسياري از كشورها همچنان با مشكلات فراواني روبروست.
با توجه به شرايط رقابتي بازار و خواستههاي مختلف مصرفكنندگان، نوآوري و استفاده از تكنولوژيهاي جديد در محصول امري اجتنابناپذير است. با همكاري صنعت و دانشگاه ضمن اينكه بهواسطهی توليد محصولات جديد و نوآورانه سود شركت توليدي افزايش مييابد، مشكلات طراحي و فني آن نيز حل ميشود. از سوي ديگر دانشگاه ميتواند با استفاده از امكانات و تجهيزات آزمايشگاهي و كارگاهي نسبت به انجام تحقيقات اقدام نمايد.
مأموریت هر شرکت تجاری ایجاد ارزش افزودهی اقتصادي است، بنابراين هدف شركتها از تحقيق و توسعه و نوآوري تبديل ايدهها به بازار است. به عبارت ديگر در صورتي كه خلاقيت، نوآوري، توسعهی تكنولوژي و هرگونه تحقيقات به ايجاد ارزش افزوده و سودآوري نينجامد، شركت به اهداف خود نايل نشده است.
همكاري بين صنعت و دانشگاه سبب به روز ماندن دانش و تكنولوژي صنعت ميشود و دانشگاه با استفاده از منابع صنعت سيستم آموزشي خود را ارتقا ميدهد.
1. موانع همكاري صنعت و دانشگاه
عليرغم مزايايي كه در همكاري بين صنعت و دانشگاه براي
طرفين وجود دارد، موانعي نيز بر سر راه برقراري اين ارتباط وجود دارد. اين موانع را ميتوان در حالت عمومي به موانع فرهنگي، ساختاري و عملكردي تقسيم كرد كه اكثر كشورها كمابيش با آنها مواجهاند ]3[. در عين حال موانعي نيز وجود دارند كه كشورهايي نظير كشور ما بهدليل شرايط حاكم بر صنعت و دانشگاه تجربه ميكنند.
1 .1 موانع فرهنگي
· اهداف و مأموريتهاي متضاد صنعت و دانشگاه
به بيان كلي مأموريت دانشگاه، ارتقاي علم و در نتيجه ايجاد سود عمومي و اجتماعي است. در حاليكه مأموريت صنعت سودآوري براي بخش خصوصي و سهامداران و صاحبان آن است. اين تعارض بين مأموريتها در سطح اهداف اين دو بخش نيز مشهود است. دانشگاهها نيازمند توليد نتايج علمي معتبر جهت ارتقاي اعتبار علمی خود هستند. در حاليكه صنعت نيازمند ارائهی محصولات و خدماتي است كه بتواند در بازار به فروش برساند. بنابراين درجهی اعتبار نتايج تحقيقات نميتواند جاذبهی چنداني براي صنعت داشته باشد، در حاليكه براي دانشگاه يك نياز اساسي براي دستيابي به اهدافش به حساب ميآيد.
· تعارض منافع شامل رازداري و حق مالكيت فكري1
تعارض اهداف مستقيماً منجر به تضاد در سياستهاي پنهانكاري دو بخش ميشود. شرکتها معمولاً اعتقاد دارند كه محرمانه نگه داشتن نتايج R&D آنها بهترين روش براي حفظ جايگاه رقابتي نوآورانهی آنهاست. در حاليكه دانشگاه براي دستيابي به اعتبار و شهرت نيازمند انتشار نتايج تحقيقات است و اين امر شامل نتايج تحقيقات انجام شده در نتيجهی ارتباط با صنعت نيز ميشود.
· زبان و فرضيات متفاوت
تفاوت محيطهاي كاري سبب ايجاد موانع فرهنگي به شكل گسترش تفاوت زبانها و فرضيات اساسي دو بخش ميشود. نمونهاي از اين فرضيات متفاوت اين است كه در صنعت دستيابي سريع به نتيجه به عنوان حالت مطلوب در نظر گرفته ميشود و اين حالت عموماً نتيجهی يك فرايند موفق و مؤثر مديريت و اجراي پروژه فرض ميشود. در دانشگاه فرضيات اغلب متضاد با صنعت است. در اين بخش نتايج سريع عموماً حاصل يك مديريت پروژه عجولانه فرض ميشود و به حد كافي از اعتبار برخوردار نيست.
1. 2 موانع ساختاري
· ماهيت متفاوت كار در صنعت و دانشگاه
اولاً دانشگاهها معمولاً متضمن انجام تحقيقات پايهاي با اهداف
1.Intellectual Property Right, IPR
پيچيده، پراكنده و تئوريك هستند، در حاليكه محرك R&D در صنعت اهداف مشخص و واضح بوده و بنابراين با تحقيقات كاربردي يا حتي در مرحلهی طرح توسعه آغاز ميشود. بهعلاوه شرکتها عموماً به دنبال سود كوتاهمدت هستند و پيگيري نتايج كار تحقيقات به صورت ساليانه روش متداول در آنهاست. در حاليكه دورهی گزارشدهي در دانشگاه بسيار بيشتر از اين بوده و از لحاظ فني ارزش كمتري دارد.
· برداشتهاي متفاوت از محصول R&D
براي شروع و مديريت كردن يك پروژه، داشتن ايدهاي صريح در مورد خروجي پروژه يكي از مهمترين عوامل موفقيت آن به حساب ميآيد. در مقولهی ارتباط صنعت و دانشگاه عموماً تفاوتهايي در نوع برداشتي كه از محصول R&D دارند، وجود دارد. براي دانشگاه هر ارتقايي در سطح دانش موجود به عنوان يك موفقيت محسوب ميشود ولي در صنعت، توليد يك محصول قابل فروش كمترين چيزي است كه انتظار ميرود و تنها يك محصول با توفيق در بازار ميتواند نتيجهی اجراي يك پروژهی موفق R&D به شمار آيد.
· تغييرات ساختاري و مسئوليتها در بخش صنعت
تغيير مسئوليتها و ساختار سازماني در شرکتها نيز به عنوان يك چالش مهم مطرح است. اين حالت خصوصاً در مواردي صدق ميكند كه ارتباط با دانشگاه توسط يك نفر در شرکت آغاز و دنبال شده باشد.
1. 3 موانع عملكردي
· فقدان دانش طرفين از فرايندهاي يكديگر
تفاوت اساسي در سطح عملكردي اين دو بخش در آن است كه دانشگاهها هنوز هم عمدتاً بهصورت سازمانهاي دولتي اداره ميشوند و بنابراين بسيار متفاوت از شرکتها كه سودمحور بوده و ساختارهاي مديريتي مشخصي دارند، سازماندهي شدهاند. بيشتر شرکتها سيستمهاي تشويقي تعريف شدهاي براي همسوكردن علايق كاركنان خود با استراتژيها و علايق شركت دارند. در حاليكه در دانشگاهها بوروكراسي بسيار بيشتري وجود دارد، بدون اينكه مشوق مشخصي براي اساتيد و محققين وجود داشته باشد. در نتيجه جريان اختصاص بودجه، تعريف و اجراي كار در اين دو بخش بسيار متفاوت است.
در برقراري ارتباط صنعت و دانشگاه، "فقدان دانش در مورد فرايندهاي طرف مقابل" يك مانع اصلي به شمار ميآيد. خصوصاً در مورد تحقيقاتي كه مقولهی زمان در آنها حياتي است، محققين دانشگاه تمايل بسيار كمتري به صرف زمان زيادي براي تعهد به مهلت زماني كار دارند زيرا خودشان مستقيماً متعهد به آن نشده و سودي از اين تعهد نيز نميبرند.
در مواردي كه نتايج مربوط به كار طرفين (صنعت و دانشگاه) روي هم تأثيرگذار است، هماهنگي كار يك فاكتور تعيينكننده محسوب ميشود. ولي اغلب در تعاملات صنعت و دانشگاه، مديريت پروژه در سطح كافي انجام نميشود كه در بيشتر موارد منجر به تأخير يا شكست پروژه ميشود.
· عدم پذيرش نتايج طرف مقابل در پروژههاي مشترك
همچنين در هنگام انتقال يا پيادهسازي نتايج پروژه، يكي از مشكلات متداول عدم پذيرش نتايج كار طرفين از جانب هم است.
1. 4 ساير موانع
همانگونه كه ذكر شد، شرايط حاكم بر صنعت و دانشگاه در كشور ما سبب شده تا علاوه بر مشكلات عمومي فوقالذكر، موانع ديگري نيز بر سر راه ارتباط صنعت و دانشگاه در كشور ما ايجاد شود، از آن جمله:
· وارداتي بودن هردو مقوله صنعت و دانشگاه در كشور
در كشور ما وارداتي بودن عمدهی فناوري، خصوصاً در گذشته سبب عدم نياز واقعي صنعت به علم شده است و نيازهاي صنعت در واقع به امور خدماتي و تعميراتي محدود شده است.
برخي عقيده دارند كه دو مقولهی صنعت و دانشگاه طي چند دههی گذشته همراه با سيل پديدههاي ديگر حاصل از مدرنيته كه از غرب جاري ميشد، و نه در اثر يك پديدهی درونزاي اجتماعي وارد كشور ما شدهاند ]1[. بدين ترتيب در زمينهی تكنولوژي نيز ما مصرف كننده هستيم و متأسفانه صنعت ما چندان در صدد بوجود آوردن آن نيست و اصولاً منافع آني آن ايجاب ميكند كه تكنولوژي را از خارج وارد كند. طبيعي است كه در كشورهاي صاحب فناوري اين مشكل وجود نداشته باشند. دليلش هم اين است كه فناوري، تجلي علم و دانش است و اگر كشوري علمش را به فناوري تبديل كند، هم دانشگاه كه نمايندهی علم است و هم صنعت كه نمايندهی فناوري است به صورت اتوماتيك به هم وصل و از هم منتفع ميشوند. يعني اگر علم به فناوري تبديل شود و فناوري هم به توسعهی علم كمك كند، سيكلي به وجود ميآيد كه باعث تقويت ارتباط صنعت و دانشگاه ميشود.
· نظام آموزشي غير مرتبط با نظام صنعتي كشور
عدم تطبيق عناوين دروس دانشگاهي با نيازهاي واقعي صنعت كه به نوعي ميتوان آن را حاصل از همان بحث وارداتي بودن اين دو مقوله دانست، سبب ميشود تا عملاً بخش زيادي از دانشي كه در دانشگاههاي ما تدريس ميشود، هيچ تأثيري در كمك به نيل به آرمانها و مسائل جاري صنعت نداشته باشد. واحدهاي اجباري كارآموزي دانشجويان نيز كه نقطه اميدي براي آشنايي دانشجويان با صنعت است به طرز بسيار نامناسبي سپري ميشود و در نتيجه فارغالتحصيل دانشگاه در مواجهه با صنعت گويا وارد دنيايي ميشود كه هيچ شناختي از آن ندارد.
· تمايل دانشگاهيان به انجام تحقيقات پايه
تحقيقاتي كه در دانشگاههاي ما انجام ميشود بيشتر جنبهی تئوريك و پايهاي دارد تا كاربردي. يكي از علل اين امر آن است كه ارتقاي رتبهی اعضاي هيأت علميدانشگاهها بستگي به تعداد مقالات چاپ شدهي آنان در مجلات علمي بينالمللي دارد و چنين مقالاتي اغلب جنبهی تئوريك دارند ]4[. سياستهاي وزارت علوم براي تشويق اساتيد به حرکت در مرزهاي دانش است درحاليكه براي کشوري مثل ايران، ضرورت، چيزي غير از حرکت در مرزهاي دانش است. ما در کشور، توان تبديل دانش به تکنولوژي را نداريم و اين معظلي است كه بايد براي رفع آن اقدام كرد ]2[.
· بياعتمادي صنعت به دانشگاه
عدم تطبيق خروجي تحقيقات دانشگاهي با نيازهاي صنعت دليل بياعتمادي صنعت به دانشگاه ميشود و برداشت صنعتگران از دانشگاه اين است كه دانشگاه تنها براي جذب منابع مالي مورد نياز تحقيقات خود مايل به برقراري ارتباط با صنعت است و تعهدي به برطرف كردن نياز صنعت ندارد.
2. راهكار
تاكنون گامهاي بسيار زيادي از طرف دولت و نهادهاي مختلف براي برقراري ارتباط صنعت و دانشگاه در كشور برداشته شده است. راهاندازي دفاتر ارتباط با صنعت در دانشگاهها، تشكيل پاركهاي علميفناوري، تأسيس دانشگاه علمي،كاربردي و ... كه عمدتاً الگوبرداري از سيستمهاي غربي بوده، نمونهاي از اين تلاشها به شمار ميآيد. تجربه نشان داده است كه عليرغم دغدغهی مسئولين و تدابير انديشيده شده، نياز مورد انتظار از جنبهی برقراري ارتباط صنعت با دانشگاه در كشور هنوز هم به نتيجه نرسيده است. البته اين لزوماً بدان معنا نيست كه هيچ نوع ارتباط سازمان يافتهاي در هيچيك از صنايع كشور با منابع دانشگاهي وجود ندارد، بلكه در سالهاي اخير تجربيات موفقي نيز در برخي از صنايع كشور در زمينهی برقراري ارتباط با دانشگاهها وجود داشته كه انتقال آنها ميتواند تا حدي راهگشاي صنعت و دانشگاه در اين امر باشد. شايان ذكر است كه يك تعامل موفقيتآميز بين صنعت و دانشگاه بايد در جهت مأموريتهاي هر دو طرف باشد، در غير اينصورت هر تلاشي كه در تعارض با مأموريتهاي يكي از طرفين باشد، قطعاً در نهايت منجر به شكست خواهد شد.
يكي از اهداف اين مقاله معرفي مدلي است كه برخي از صنايع كشور ما نيز هماكنون از آن بهره ميگيرند و به نظر ميرسد بتواند يكي از حلقههاي مفقودهی ارتباط صنعت و دانشگاه در كشور ما محسوب شود. اين مدل در واقع تأسيس سازمانهاي پژوهشي يا مراكز R&D با مشاركت صنعت، دانشگاه و دولت با هويتي مستقل و مجزا و با بهرهگيري از منابع انساني و امكانات هر دو بخش دانشگاه و صنعت است. سازماندهي تعامل صنعت و دانشگاه در قالب يك هويت مستقل از طريق ايجاد هويتي مشترك با چشمانداز و مأموريت دوجانبهی ارتباط اين دو نهاد را از بسياري جهات تسهيل مينمايد. تمركز بر مطالعه و انجام تحقيقات كاربردي كه مشتري صنعتي داشته باشند، از مأموريتهاي چنين سازمانهايي به شمار ميرود.
چنين مؤسساتي در واقع با جذب دانشگاهياني كه گرايشات صنعتي دارند و تبيين سياستهاي روشن در خصوص انتشار و حق مالكيت فكري نتايج تحقيقات و ايجاد فضاي مشترك كاري و فراهم كردن امكان برقراري ارتباطات غيررسميبين نمايندگان دو بخش دانشگاه و صنعت ميتوانند در رفع يا كاهش موانع فرهنگي بين دو نهاد تأثير مثبتي داشته باشند.
وجود ساختار سازماني مشخص در اين مؤسسات كمك ميكند تا پرسنل گرفته شده از هر يك از دو بخش وارد فعاليتهايي شوند كه بهتر ميتوانند در آن مثمر ثمر واقع شوند. بدين ترتيب پرسنل دانشگاهي وارد بخش تحقيقات استراتژيك و كاربردي و پرسنل صنعتي وارد طرحهاي توسعهاي مربوط به محصول و خدمات ميشوند و بطور همزمان براي بالا بردن سطح و تسهيل كار خود از وابستگيهاي موجود در حوزهی فعاليت خود با ديگري نيز استفاده ميكنند.
با ايجاد يك سازمان مستقل، برقراري ارتباط بين اين دو نهاد از ثبات بيشتري برخوردار ميشود و تغيير مسئوليتها در بخش صنعت تأثيري در اين ارتباط نخواهد داشت. اين وضعيت ثبات به پرسنل شاغل در اين حيطه نيز منتقل ميشود و در مجموع ريسك درگير شدن در پروژههاي مشترك بين اين دو بخش را كاهش ميدهد.
3.بررسي موردي تجربيات مؤسسهی تحقيقات ترانسفورماتور ايران به عنوان يك نمونهی موفق
همانگونه كه اشاره شد تجربهی 70 ساله (از زمان تأسيس دانشگاه) در بحث ارتباط صنعت و دانشگاه در كشور ما حاكي از آن است كه عليرغم تلاشهاي صورت گرفته براي برقراري اين پيوند و تأسيس نهادهاي گوناگون بدين منظور، به نظر ميرسد حلقهی مفقوده اين ارتباط به درستي شناسايي نشده است. در بخش قبلي تأسيس مؤسسات تحقيقاتي مستقل با هويت مشترك بين دانشگاه و صنعت به عنوان راهكاري براي دستيابي به ارتباط صحيح بين اين دو نهاد معرفي شد.
در اين بخش سعي داريم تا ضمن معرفي نمونهاي از چنين مؤسساتي، تا حدي به انتقال تجربيات اين مؤسسه طي سالهايي كه از تأسيس آن ميگذرد، بپردازيم.
مؤسسه تحقيقات ترانسفورماتور ايران در سال 1379 به همت سه مجموعهی دفتر همكاريهاي فناوري نهاد رياست جمهوري، دانشگاه صنعتي شريف و شركت ايران ترانسفو و در واقع با مشاركت هر سه نهاد دولت، دانشگاه و صنعت با هدف توسعهی كمّي و كيفي تحقيقات كاربردي در صنعت ساخت ترانسفورماتور تأسيس شد.
تجربهی چند سالي كه از زمان تأسيس اين مؤسسه ميگذرد حاكي از برقراري ارتباطي بسيار مؤثر و پويا بين دو نهاد دانشگاه و صنعت بوده است كه از نتايج ارزشمند آن، هم شركت ايران ترانسفو به عنوان قطب صنعت ترانسفورماتورسازي كشور و هم دانشگاهيان مرتبط با اين رشتهی صنعتي بهره بردهاند.
دفتر مركزي اين مؤسسه در بدو تأسيس در تهران شكل گرفت ولي پس از سه سال فعاليت، تجربيات بدست آمده منجر به انتقال دفتر مركزي به محل كارخانجات شركت ايران ترانسفو واقع در شهرستان زنجان شد و دفتر تهران به عنوان شعبه به فعاليت خود ادامه داد. اين كار با هدف ارتباط نزديكتر با واحدهاي توليد و بهرهگيري از نيروي انساني متخصص اين شركت به عنوان مأمور، ضمن حفظ ارتباط نزديك با دانشگاهها و دستگاههاي اجرايي تهران صورت گرفت.
نحوهی همكاري با اساتيد دانشگاه بهصورت عقد قرارداد همكاري و پرداخت دستمزد ماهيانه و محل اجراي پروژهها نيز داخل مؤسسه است. اين مؤسسه تاكنون موفق به اجراي چندين طرح تحقيقاتي كاربردي شده كه نيازسنجي آنها از طريق تعامل نزديك دستاندركاران شركت و اساتيد دانشگاه صورت گرفته است.
يكي از مأموريتهاي اين مؤسسه حمايت از پروژههاي دانشگاهي در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري است كه امكان بهرهبرداري از نتايج آنها براي شركت ايران ترانسفو وجود داشته باشد. اين كار از طريق عقد قرارداد همكاري ساعتي با دانشجويان اين مقاطع صورت گرفته و براي آنها امكان استفاده از كتابخانه و آرشيو فني تخصصي شركت، استفاده از كارگاهها و آزمايشگاههاي پيشرفته براي انجام تست و نيز استفاده از محضر اساتيد دانشگاهي همكار با اين مركز را فراهم ميآورد و بدين ترتيب نقش مؤثري در ارتقاي سطح تحقيقات كاربردي دانشگاهها خواهد داشت. يكي از فوايد اين امر، تشويق دانشگاه به تعريف پروژههاي كاربردي ميشود كه نياز مبرم جامعه امروز ما به حساب ميآيد.
نتایج حاصل از فعالیتهای انجام شده در این مؤسسه به شرح ذیل میباشد:
الف) چاپ هفت مقاله در مجالات و همایشهای خارجی
ب) چاپ بیست مقاله در مجلات و همایشهای داخلی
ج) عقد بیست و هشت قرارداد تحقیقاتی با دانشگاهها
د) دستیابی به دانش فنی ساخت ترانسفورماتورهای زیر:
· طراحي ترانسفورماتور آزمايشگاهي كاسكاد
· طراحي و ساخت ترانسفورماتور اتصال كوتاه
· محاسبه، طراحي و ساخت رآكتور شنت
· محاسبه و طراحي ترانسفورماتور يكسوساز
· محاسبه و طراحي ترانسفورماتور كوره
نتیجهگیری
در این مقاله ضمن بیان موانع موجود بر سر راه برقراری ارتباط صنعت و دانشگاه نشان داده شد که با ایجاد مؤسساتی مشترک توسط سه نهاد دولت، دانشگاه و صنعت میتوان بسیاری از موانع را از بین برد. در واقع در این صورت استاد دانشگاه خود را متعلق به صنعت دانسنه و متقابلاً صنعت نيز محقق دانشگاهي را عضوي از خود ميداند و بدين ترتيب بسياري از مشكلات حاصل از عدم اعتماد متقابل فی ما بين از بین ميرود.
منابع
1. يعقوبي، عقد صنعت و دانشگاه در غياب هم، برگرفته از سايت شبكه تحليلگران تكنولوژي ايران به آدرس:
http://razavi.itan.ir/?ID=1218
2. نقش دانشگاهها در انتقال تكنولوژي در صنعت پتروشيمي، برگرفته از سايت شبكه تحليلگران تكنولوژي ايران به آدرس:
http://ppg.itan.ir/?Mode=Print&id=980
3. مجموعه مقالات کنگرههای سراسری همکاریهای دولت، دانشگاه و صنعت برای توسعهی ملی.
4. شفیعی، مسعود، ارتباط صنعت و دانشگاه: آیندهای تابناک در پیشینهای تاریک، چاپ هشتم، 1386.
5. Rohrbeck, R., Arnold, H.M., Making university, industry collaboration work – a case study on the Deutsche Telekom Laboratories contrasted with findings in literature, ISPIM Annual Conference: Networks for Innovation, Athens, Greece, pg.11, 2006.
6. http://www.ayandehnegar.org/a_1_a.php?news_id =1907.