تبیینی از چرایی و ضرورت تعامل گسترده دانشگاه با صنعت
محورهای موضوعی : عمومى
رضا مهدی
1
(پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری)
مسعود شفیعی
2
کلید واژه: تعامل دانشگاه با محیط, ارتباط دانشگاه و صنعت, دانشگاه سازگارشونده, نظام ملی نوآوری, خدمت- یادگیری,
چکیده مقاله :
تعاملات فعال، سازنده و همافزای دانشگاهها با محیط پیرامون بهطور عام و صنعت بهطور خاص، یکی از مبانی توسعه دانشگاهها و مطالبات جامعه از این نهاد پیچیده و سرنوشت ساز است. تعاملات گسترده و پیوسته دانشگاهها با محیطهای نزدیک و دور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، زیستمحیطی، یک ضرورت برای بقا و پایداری دانشگاه بوده و کمتوجهی به محیط و تحولات آن میتواند دانشگاه را بهصورت فیزیکی یا ماهیتی، از صحنه جامعه و نقشآفرینی برای پیشرفت، محو کند. اینکه چگونه برخی دانشگاهها بدون تعاملات اثربخش با محیط و صنعت، بیدغدغه در قید حیاتاند و با خیال آسوده در جزیره مستقل و برج عاج خودساخته به حیات خود ادامه می دهند، ناشی از این نکته اساسی است که اصولا در حقیقت این گونه دانشگاهها به معنای دقیق کلمه دانشگاه نبوده و تلقی آنها از عنوان با شکوه دانشگاه، توهمی بیش نیست. در این مقاله، با تکیه بر برخی نظریههای موجود نظیر الگوی همکاریهای سهجانبه دولت، دانشگاه و صنعت، ایده دانشگاه کارآفرین، نظریه خدمت- یادگیری و نظریه نظام ملی نوآوری، فسلفه و چرایی تعاملات دانشگاه با صنعت و سازگاری آن با محیط پیرامون به روش مرور اسنادی، بررسی شده است. بر اساس یافتههای این پژوهش، تعاملات حقیقی دانشگاه با محیط و صنعت نه تنها برای ایفای نقش و مسئولیت اجتماعی و شهروندی علمی دانشگاه، بلکه برای تحول و توسعه سازمانی و نهادی، کارآمدی برنامه های درسی، ارتقای سطح یادگیری واقعیتمحور و زمینهمند دانشجویان، توسعه هیأت علمی، تقویت سبکها و تواناییهای رهبری و بهسازی کارکنان دانشگاهها ضروری است.
cdfa
Hendrickson, R. M., Lane, J.E., Harris J.T. & Dorman, R. H. (2013), Academic Leadership and Governance of Higher Education, USA, Stylus Publishing.
Hirsch W. & Weber L. (1999), Challenges facing Higher Education at the Millennium, Arisona: Oryex press.
Etzkowitz, H. & Leydesdorff, L. (2000), The dynamics of innovation: from National Systems and “Mode 2” to a Triple Helix of university, industry, government relations, Research Policy 29, pp. 109-123.
Gibbons, M. et al., (1994), The new production of knowledge: the Dynamics of Science and Research in Societies, London, Sage Pub.
Etzkowitz, H. (2001), The Second Academic Revolution and the Rise of Entrepreneurial Science, IEEE Technology and Society , 22, pp. 18-29.
بوردیو، پیر (1388)، علمِ علم و تأملپذیری، ترجمه یحیی امامی، تهران، مرکز تحقیقات سیاستهای علمی کشور.
شفیعی، مسعود (1385)، ارتباط صنعت و دانشگاه: آینده ای تابناک، پیشینه ای تاریک، تهران، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، چاپ ششم.
شفیعی، مسعود و موسوی، عبدالرضا (1392)، تحلیل محتوای موانع، فرصتها و راهکارهای توسعه ارتباط صنعت و دانشگاه در پانزده کنگره سهجانبه، دو فصلنامه نوآوری و ارزش آفرینی، سال اول، شماره 3، ص 22-5.
Begun, J. W., Zimmerman, B. and Dooly, K. (2003), Health Care Organizations as Complex Adaptive Systems, San Francisco, Jossey-Bass, pp.288-252.
Sporn, B. (1999), Adaptive University Structures: An Analysis of Adaptation to Socioeconomic Environments of US and European Universities, Jessica Kingsley Publishers, London, UK.
Helgesen, S. (2006), Challenges for leaders in the years ahead. In F. Hesselbein & M. Goldsmith (Eds.), The leader of the future: Vol. 2. Visions, strategies, and practices for the new era (pp.183-190). San Francisco, CA:Jossey-Bass.
Clark, B. R. (1998), Creating Entrepreneurial Universities: Organizational Pathways to Transformation. Oxford, New York, and Tokyo: IAU Press, Pergamon.
Gibb, A. (2005), Towards the Entrepreneurship University; Entrepreneurship Educdation as a Lever for Change. The National Council for Graduate Entrepreneurship (NCGE), UK, policy paper 3.
عزیزی، محمد و عزیزی، اکرم (1395)، تجربههای موفق دانشگاههای برتر در آموزش کارآفرینی با اتکا به منابع صنعت، نشریه صنعت و دانشگاه، سال 9، شماره 31 و 32، ص 13-1.
مهدی، رضا (1393)، دانشگاه کارآفرین با رویکرد اجتماعی- اقتصادی، طرح پژوهشی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
Rudolph, F. (1962), The American college and university: A history, New York, Random House.
Berkin, C. (2002), A brilliant solution: Inventing the American constitution. New York, NY: Houghton Mifflin Harcourt, San Francisco, Jossey-Bass, pp. 253-288.
Ellis, J. J. (2007), American creation: Triumphs and tragedies at the founding of the republic. New York, NY: Knopf.
Senge, P., Smith, B., Kruschwitz, N., Laur, J., & Schley, S. (2008), The necessary revolution: How individuals and organizations are working together to create a sustainable world. New York: Doubleday.
فرهادیراد، حمید (1390)، طراحی مدلی برای سازگاری دانشگاه با محیط بیرونی، رساله، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تهران.
Friedman, H. H. (2002), The University as Learning Organization: Some Practical Approaches, CIS New York.
محمدی حسینی، سید احمد، امین بیدختی، علی اکبر و جمشیدی، لاله (1392)، بررسی نقش یادگیری سازمانی در افزایش عملکرد نوآوری، دو فصلنامه نوآوری و ارزش آفرینی، سال دوم، شماره 4، ص 96-84.
رضاییان، علی (1392)، اصول مدیریت، تهران، نشر سمت.
Leweling, T. A. (2007), Extending Organizational Contingency Theory For Team Performance- An Information Processing and Knowledge Flows Perspective. Dissertation for Postgraduate Degree.
Giles, D. E., Jr. & Eyler, J. (1994), The theoretical roots of service-learning in John Dewey: Towards a theory of service-learning. Michigan Journal of Community Service Learning, 1(1), pp. 77-85.
Jacoby, B. et al., (2009), Civic engagement in higher education: Concepts and practices. San Francisco, CA: Jossey-Bass.
Sigmon, R. (1994), Linking service with learning. Washington, DC: Council of Independent Colleges.
Tolbert, P.S. (1985), Institutional environments and resource dependence: sources of administrative structure in institutions of higher education, Administrative Science Quarterly 30, pp. 1-14.
Freeman, C. (1995), The national system of innovation in historical perspective, Cambridge Journal of Economic, Vol. 19, PP. 5-24.
Lundvall, B. A. (1988), innovation as an interactive process: from user-producer interaction to the NSI system, Technical Change and Economic Theory, Pinter, London.
OECD (1998), Technology, Productivity and Job Creation - Best Policy Practice, www.oecd.org.
حقی، سید رضا و صباحی احمد (1393)، بررسی تعاملات دانشگاه، صنعت و دولت به عنوان ارکات اصلی نظام نوآوری، دو فصلنامه نوآوری و ارزش آفرینی، سال 3، شماره 6، ص 23-13.
عشریه، زهرا، اصغری، حامد و شفیعا، سعید (1395)، فراتحلیل پیوند صنعت و دانشگاه، نشریه صنعت و دانشگاه، سال نهم، شماره های 31 و 32، ص 80-65.
مورن، ادگار (1990)، درآمدی بر اندیشه پیچیده، ترجمه افشین جهاندیده، تهران، نشر نی.
ذاکرصالحی، غلامرضا (1383)، دانشگاه ایرانی، درآمدی بر جامعه شناسی آموزش عالی، تهران، نشر کویر.
دلانتی، جرارد (1389)، دانش در چالش، ترجمه علی بختیاریزاده، نشر پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
Boni, A. and Walker, M. (2016), Universities and Global Human Development: Theoretical and empirical insights for social change, New York and London, Routledge.
Walker, M. and McLean, M. (2013), Professional Education, Capabilities and Contributions to the Public Good: The Role of Universities in Promoting Human Development. London: Routledge.
Bok, D. (2003), Universities in the market place, The commercialization of higher education, Princeton University Press, USA.
مهدی، رضا (1395)، تعاملات دانشگاه با محیط پیرامون با توجه به نظریههای و تجربههای جهانی، طرح پژوهشی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
تبیینی از چرایی و ضرورت تعامل گسترده دانشگاه با صنعت
رضا مهدی* مسعود شفیعی**
* استادیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
** استاد دانشگاه صنعتی امیرکبیر
چکیده
تعاملات فعال، سازنده و همافزای دانشگاهها با محیط پیرامون بهطور عام و صنعت بهطور خاص، یکی از مبانی توسعه دانشگاهها و مطالبات جامعه از این نهاد پیچیده و سرنوشت ساز است. تعاملات گسترده و پیوسته دانشگاهها با محیطهای نزدیک و دور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، زیستمحیطی، یک ضرورت برای بقا و پایداری دانشگاه بوده و کمتوجهی به محیط و تحولات آن میتواند دانشگاه را بهصورت فیزیکی یا ماهیتی، از صحنه جامعه و نقشآفرینی برای پیشرفت، محو کند. اینکه چگونه برخی دانشگاهها بدون تعاملات اثربخش با محیط و صنعت، بیدغدغه در قید حیاتاند و با خیال آسوده در جزیره مستقل و برج عاج خودساخته به حیات خود ادامه می دهند، ناشی از این نکته اساسی است که اصولا در حقیقت این گونه دانشگاهها به معنای دقیق کلمه دانشگاه نبوده و تلقی آنها از عنوان با شکوه دانشگاه، توهمی بیش نیست. در این مقاله، با تکیه بر برخی نظریههای موجود نظیر الگوی همکاریهای سهجانبه دولت، دانشگاه و صنعت، ایده دانشگاه کارآفرین، نظریه خدمت- یادگیری و نظریه نظام ملی نوآوری، فسلفه و چرایی تعاملات دانشگاه با صنعت و سازگاری آن با محیط پیرامون به روش مرور اسنادی، بررسی شده است. بر اساس یافتههای این پژوهش، تعاملات حقیقی دانشگاه با محیط و صنعت نه تنها برای ایفای نقش و مسئولیت اجتماعی و شهروندی علمی دانشگاه، بلکه برای تحول و توسعه سازمانی و نهادی، کارآمدی برنامه های درسی، ارتقای سطح یادگیری واقعیتمحور و زمینهمند دانشجویان، توسعه هیأت علمی، تقویت سبکها و تواناییهای رهبری و بهسازی کارکنان دانشگاهها ضروری است.
واژههای کلیدی: تعامل دانشگاه با محیط، ارتباط دانشگاه و صنعت، دانشگاه سازگارشونده، نظام ملی نوآوری، خدمت- یادگیری.
مقدمه
سه مؤلفه اساسی شامل تصمیمگیریهای نهادی بر پایه رسالت و مأموریت کانونی، انطباق نهادی با تغییرات محیطی مطابق با رسالت و راهبری نهادی با خلق و تقویت مشارکتهای دموکراتیک با ذینفعان بیشمار، موفقیت و سرآمدی دانشگاههای امروزی را رقم خواهد زد ]1[. از اینرو، تعاملات مؤثر و سازنده با جامعه هدف1 (صنایع) یکی از مسئولیتها، کارکردها، ارزشها و الزامات بالندگی و شکوفایی دانشگاههاست. نکته اساسی این است که تعامل دانشگاه با صنعت و سایر نظامهای اجتماعی- اقتصادی نباید به شکل صوری و رفع تکلیفی باشد، بلکه لازم است این تعاملات در سطحی طراحی و عملیاتی شوند که برنامههای درسی، رسالت و مأموریت دانشگاه، یادگیری و توسعه دانشجویان، توسعه هیأت علمی، ارتقای مدیریت و تجهیز و بهرهبرداری از امکانات کالبدی و فیزیکی دانشگاه، همگانیسازی علم و ترویج رویکرد میانرشتهای را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین، تعاملات دانشگاه و صنعت باید از سطحی از کیفیت برخوردار باشد که همسو با رسالت دانشگاه و هدف مداخله و تعامل، در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و زیستمحیطی بر جنبه یا جنبههایی از محیط پیرامون، مؤثر افتد. برای تقویت تعاملات دانشگاه با صنعت چهار نکته کلیدی باید مورد اهتمام سیاستگذاران، برنامهریزان، مجریان و مدیران قرار گیرد: 1. علم کارآفرین یک مفهوم کلیدی در گسترش همکاریهای دانشگاه و صنعت است، 2. همکاری و تعامل دانشگاه با صنعت، تابعی از منطق بازیهای برد- برد (برنده- برنده) اجتماعی- اقتصادی است، 3. فشار دانش و کشش بازار برای برقراری تعاملات دانشگاه با صنعت، یک ضرورت است. سستی در هر سو میتواند موجب کم سویی این تعامل و فربگی در هر جانب میتواند سبب پررنگی و رونق این تعامل شود و 4. دانشگاه یک ابرراهحل و رمزگشای انواع مسائل جامعه در افقهای دور و نزدیک است و نباید آن را به یک مسئله تبدیل کرد. وظیفه و کارویژه دولت بایستی معطوف به تحریک، انگیزش و تنظیم علم کارآفرین، رابطه برنده- برنده دانشگاه و جامعه، فشار دانش و کشش بازار و راهحل بودگی دانشگاه و نه مسئلهشدگی آن، باشد.
هدف این مطالعه، تبیین فلسفه و چرایی تعامل دانشگاه «با»2 صنعت (نه تعامل دانشگاه «و»3 صنعت) بر مبنای الگوها، دیدگاهها و نظریههای موجود به روش مرور اسنادی، است. بر اساس این مطالعه، دیدگاه ها، الگوها و نظریههایی نظیر نظریه سيستمهای پیچیده سازگارشونده، نظریه سازمانی شبکه فراگیر، ایده دانشگاه کارآفرین، دیدگاه مسئولیتپذیری اجتماعی، نظریه سازمان یادگیرنده، نظریه خدمت- یادگیری، نظریه اقتضایی، نظریه وابستگی به منابع، نظریه نظام ملی نوآوری و الگوی همکاریهای سهجانبه دولت، دانشگاه، صنعت، برای تبیین چرایی تعامل دانشگاه با صنعت معرفی شده است. با فراهم شدن ادبیات و مبانی نظری قابل اعتنا و بهروز در این مطالعه، ادامه مسیر پژوهش درباره مسئله سهل ممتنع تعامل دانشگاه با صنعت تا حد زیادی روشن و زیربنای قابل اتکایی برای شروع پژوهشهای جدیدتر با رهیافتهای بهروزتر ایجاد شده است.
مسئله تعامل دانشگاهها با جوامع هدف و صنایع
با قدمتی قریب به هزار سال، دانشگاههای امروزی از قدیمیترین نهادهای سیاره در معرض مخاطره بنی آدماند. این نهادهای انسانساز و با شکوه، قرنها در مقابل تغییرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نه تنها مقاوم، بلکه تحولساز بودهاند. با این حال، دانشگاهها در قرن حاضر با چالشهای کمسابقهای روبرو شده و این مواجهه سرنوشتساز همچنان ادامه خواهد داشت. پژوهشگران و رهبران درباره ناهماهنگی تقاضاهای بیرونی و پاسخهای فعلی به تغییرات هشدار میدهند. برای این که از منظر سازمانی، دانشگاهها بتوانند سازگاری خوبی داشته باشند، نیازمند راهبردهای نوآورانه برای پاسخ به تغییرات در محیط دانشگاه هستند. چند عامل نیاز به تغییر را الزامی میکنند. نقش دولت و رابطه آن با دانشگاهها در حال تغییر است. عامل دیگر مؤثر بر سازمانهای دانشگاهی، حضور فراگیر فناوری در بسیاری از جنبههای گوناگون زندگی عمومی و خصوصی است. عامل دیگر، مسائل اجتماعی- اقتصادی است. اوضاع اقتصادی بسیاری از کشورها باعث شده است که دولتها مجبور شوند در نحوه تخصیص بودجه و اعتبارات به دانشگاهها و نظام آموزش عالی، تجدید نظر کنند. اوضاع جمعیتی نیز در حال تغییر است. افرادی که وارد دانشگاهها میشوند، به شکل فزایندهای از گروههای سنی مختلف، با پسزمینههای نژادی و قومی گوناگون و تجربههای متفاوت مدرسه ای تشکیل شدهاند. جهانیشدن باعث شده است که تحرک هیأت علمی، دانشجویان و کارکنان افزایش یابد و نیاز به خدمات و عملکردهای استاندارد شده بیشتر شود. این مسائل منجر به این شده است که میزان تقاضا برای مسئولیتپذیری عمومی دانشگاهها و نهادهای آموزشعالی در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و زیستمحیطی بیشتر شود. تقاضاهای محیطی روزافزون و دائما نوشونده باعث شده است که دانشگاهها به فکر تجدید ساختار، کاهش هزینهها، مهندسی مجدد، مدیریت کیفیت جامع، برنامهریزی راهبردی، حسابداری مالی و انتقال فناوری بیفتند.
امروزه، دانشگاههای بیتوجه به تقاضا و نیازهای اجتماعی با چالش جدی مواجه شده اند. توجه به تقاضاهای متنوع و متعدد اجتماعی و دنیای کسبوکار و زندگی مردم به مفهوم کانونی در سیاستگذاری، برنامهریزی و رهبری دانشگاهها تبدیل شده و به شدت مورد تأکید طیف مختلفی از ذینفعان آموزشعالی قرار گرفته است. مسئولیتپذیری و پاسخگویی اجتماعی دانشگاه و تعهد واقعی آن به حل مسائل مبتلابه جامعه در سطوح محلی، ملی و جهانی بیش از پیش اعتبار و ارزش یافته است. اقتصاد دانشبنیان سبب شده است که دامنه ذینفعان و مشتریان دانشگاه بیش از پیش گسترش و متنوع شود. با برداشته شدن دیوارهای پنهان دانشگاه و محیط، دستاوردهای دانشگاه به رکن اساسی زندگی مردم تبدیل و اقتصاد دانشبنیان زمینهساز پیشرفت همه جانبه شده است. با ظهور نقش دانشگاه و پژوهش در متن جامعه، صنعت نیز به درک این ضرورت میرسد که برای پویایی و حرکت چرخهای خود، نیازمند نیروی انسانی دانشی، رشد فناوری و ساختار جدید پژوهشی است که با حرکت دانشگاهها به سوی پژوهشهای کیفی و نتیجهمحور در جامعه و صنعت نقش ایفا میکند. ارکان و دستگاههای دولتی، سازمانهای عمومی و خصوصی، بنگاههای کسبوکار، بازار کار، مؤدیان و نهادهای گوناگون جامعه بیش از هر زمان دیگری بر انتظارات خود از دانشگاه تأکید و اصرار میکنند. آنها انتظار دارند که فعالیتهای دانشگاهی راهحلی برای مسائل و ارزشافزودهای برای کلیت جامعه و هر یک از بخشهای آن فراهم کند.
اکنون تلقی جامعه از دانشگاه، جزیره مستقلی از اعضای هیأت علمی و دانشجویان نیست. نباید دانشگاه به برجعاجی برای دانشگاهیان و فعالیتهای علمی آنها تبدیل شود. دانشگاه امروزی باید با نظامهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تعامل اثربخش و راهگشا داشته باشد. چنین شرایطی از یک سو، بازار مشتریان و مخاطبان دانشگاه را گسترده میکند و از سوی دیگر، در صورت عدم پاسخگویی دانشگاهها به انتظارت طیفهای مختلف جامعه، نه تنها به دلیل محدودیتهای منابع مالی رقابتی و آثار ناشی از آن، بلکه به خاطر ناتوانی از تعاملات مؤثر با جامعه هدف و نهادها و ذینفعان مختلف جامعه، به بحران اثربخشی گرفتار میشوند. همین بحران میتواند اعتبار و ارزش دانشگاه را مسئله ساز کرده و جای آن را در جامعه تنگ کند.
بنابراین، دانشگاه بهعنوان یکی از مهمترین نهادها و سازمانهای هر شهر، منطقه، کشور و جهان، دارای ارتباط تنگاتنگی با سایر ابعاد و ارکان جامعه نظیر اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ