Backgrounds and Elements of Reformism in the Works of Ali Akbar Saber
Subject Areas : Generalali sadeghi 1 , firouz rad 2 * , hossein marsa 3
1 - PhD student in the field of cultural sociology, Olum ve Tahghighat Branch , Islamic Azad University of Tehran, Iran
2 - Assistant Professor, Department of Social Sciences, Payam Noor University, Tehran, Iran
3 - Associate Professor, Department of Social Sciences, Islamic Azad University, Tehran, Iran
Keywords: Ali Akbar Saber , Tradition , Reformism , Reflection Approach , Qualitative Content Analysis,
Abstract :
This paper is an attempt to better understand the social, political, economic, and cultural backgrounds of reformism and its elements and dimensions in the poems of "Ali Akbar Saber" included in the book "Hop Hop Name." Reformism in this article refers to a break from tradition or a re-evaluation of it with the aim of achieving modernity. This research is framed within the "reflection approach" and uses "qualitative content analysis" methods to analyze the texts of the poems and "library research" methods to describe and introduce the social, political, economic, and cultural contexts that shaped this tendency. The "reflection approach," along with the approaches of "shaping" and "work as a social institution," forms the three main approaches in the tradition of the sociology of literature. The concept of the reflection approach, which is the most significant trend in the sociology of literature, is that the literary work serves as a mirror reflecting social realities. The findings demonstrated that the rapid and fundamental political and social changes that began in the poet's society in the 19th century and exposed the social space to new concepts and phenomena are directly and clearly reflected in the poems included in "Hop Hop Name." Additionally, the components and dimensions of this reform and reformism were identified and explained. These components include the rule of law, dissemination of knowledge, education of girls, combating superstitions, the constitutional movement, political parties, civil rights, and more.
1. ارشاد، فرهنگ. کندوکاوی در جامعهشناسی ادبیات. تهران: نشر آگه، 1398.
2. اسکارپیت، روبر. جامعهشناسی ادبیات. ترجمه: دکتر مرتضی کتبی. تهران: سمت، 1392.
3. ایمانی، محمد تقی و محمدرضا نوشادی. «تحلیل محتوای کیفی». پژوهش. سال سوم ( شماره دوم)، پاییز و زمستان 1390.
4. برنجیان، سکینه. ادبیات آذری و فارسی در آذربایجان ایران در سدهی بیستم. ترجمه ی دکتر اسماعیل فقیه. تهران: نشر مرکز، 1385.
5. پوینده، محمد جعفر. درآمدی بر جامعهشناسی ادبیات. تهران: نقش جهان مهر،1390.
6. تایرل، ملیحه س. ابعاد پنهان ادبیات آذربایجانی در دورهی شوروی. ترجمهی دکتر اسماعیل فقیه. تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۱.
7. تبریزی، منصوره. «تحلیل محتواب کیفی از منظر رویکردهای قیاسی و استقرایی». فصلنامه علوم اجتماعی. شماره 64. بهار 1393.
8. ترابی، علی اکبر. جامعهشناسی ادبیات فارسی. تبریز: فروغ آزادی، 1376
9. جعفروف. م. ج. آخوندوف و صابر. ترجمه احمد شفائی. انتشارات حقیقت
10. راودراد، اعظم. نظریههای جامعهشناسی هنر و ابیات. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1390
11. ساروخانی، باقر. روشهای تحقیق در علوم اجتماعی. جلد دوم. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1389.
12. سویتوخوفسکی، تادیوش. آذربایجان و روسیه. ترجمهی کاظم فیروزمند. تهران: نشر شایگان، ۱۳۹۶.
13. سیف، عبدالرضا و حسین بخشی. «بررسی تأثیرپذیریهای سید اشرف گیلانی از شعر میرزا علی اکبر صابر». فصلنامه تخصصی نظم و نثر فارسی، سال پنجم (پیاپی 18)، زمستان 91، ص 214-203.
14. صابر، م. ع. ، هوپ هوپ نامه. ترجمهی احمد شفائی. زیر نظر خمید محمدزاده. باکو: نشریات دولتی آذربایجان. 1977.
15. عباسزاده، محمد. «تاملی بر اعتبار و پایایی در تحقیقات کیفی». جامعهشناسی کاربردی. سال بیست و سوم. شماره پیاپی (45). شماره اول. بهار 1391.
16. فراستخواه، مقصود. (1388). سرآغاز نواندیشی معاصر. تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم.
17. فرنگی، آیدین. میرزا علی اکبر صابر. داستان زندگی. تهران: عنوان، 1401.
18. فلیک، اووه. درآمدی بر تحقیق کیفی. ترجمهی هادی جلیلی. تهران: نشر نی، چاپ نهم،1396.
19. گلدمن، لوسین. جامعهشناسی ادبیات (دفاع از جامعهشناسی رمان). ترجمهی محمد جعفر پوینده. نشر هوش و ابتکار، 1371
20. لارنسون، دایان تی و آلن سوئینگوود جامعهشناسی ادبیات. ترجمه: دکتر شاپور بهیان. تهران: سمت، 1399
21. لوکاچ، جورج. جامعهشناسی رمان. ترجمهی محمد جعفر پوینده. تهران: نشر ماهی، چاپ چهارم، 1400.
22. محرمی، رامین. «بررسی تطبیقی شعر کودک در هوپ هوپ نامه علی اکبر صابر و دیوان نسیم شمال». مجله علمی پژوهشی مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز، سال پنجم (شماره دوم) (پیاپی 10)، پاییز و زمستان 93.
23. مومنی¬راد، اکبر. خدیجه علی¬آبادی. هاشم فردانش. ناصر مزینی. «تحلیل محتوای کیفی در آیین پژوهش: ماهیت، مراحل و اعتبار نتایج». فصلنامه اندازهگیری تربیتی. سال چهارم. شماره 14. زمستان92.
24. نئوندورف، کیمبرلی ای. راهنمای تحلیل محتوا. ترجمهی حامد بخشی و وجیهه جلائیان بخشنده. مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، 1395.
25. آخوندف، ناظم. آذربایجان طنز روزنامهلری. کؤچورن: غ. ر. سپهری. تهران: انتشارات فرزانه. 1358.
26. کؤچرلی، فریدون بی. آذربایجان ادبیات تاریخی ماتریاللاری(بیرنجی جیلد ایکینجی حیصه). باکو: آذرنشر. 1925.
27. یعقوب زاده فرد، جلیل. مدرنلشمه و مدرنلیک شبسترلی میرزا علی معجزون مفکوره سینده. تبریز: قالان یورد. 1401.
28. axundzadə, mirzə fətəlı. əsarlər. bakı: şərq-qərb. 2005.
29. ələkbərli, faiq. azərbaycan türk fəlsəfi və ictimai fikir tarixi (XİX-XX əsrlər) i hissə. Bakı: elm və təhsil. 2018.
30. fəlsəfə mühazırələr toplusu. Bakı: azərbaycan respublikası daxili işlər nazirliyi polis akademiyası. 2014.
31. mir cəlal. azərbaycan ədəbi məktəblar(1905 – 1917). Baki. 2004
زمینهها و مؤلفههای تحولخواهی در آثار علی اکبر صابر
* علی صادقی ** فیروز راد *** حسین آقاجانی مرساء
* دانشجوی دکتری تخصصی رشته جامعه شناسی فرهنگی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی تهران، ایران.
** استادیار گروه علوم اجتماعی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران.
rad@pnu.ac.ir
*** دانشیار گروه علوم اجتماعی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
تاریخ دریافت: 28/02/1403 تاریخ پذیرش: 11/04/1403
چکیده
مقالهی حاضر کوششی است برای شناخت بهتر زمینههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تحولخواهی و همچنان مؤلفهها و ابعاد آن در اشعار «علیاکبر صابر» مندرج در کتاب «هوپهوپنامه».
تحولخواهی در این مقاله به معنی گسست از سنت یا بازنگری در آن با هدف تحقق تجدد و مدرنیته بکار رفته است. این تحقیق در چارچوب «رویکرد بازتاب»1 و با استفاده از روشهای «تحلیل محتوای کیفی» و روش «کتابخانهای» اجرا شد. روش تحلیل محتوای کیفی برای تحلیل متن اشعار و روش کتابخانهای برای توصیف و معرفی زمینههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شکلگیری چنین گرایشی استفاده شد.
«رویکرد بازتاب» در کنار رویکردهای «شکل دهی»2 و «اثر به مثابه نهاد اجتماعی» سه رویکرد اصلی در سنت جامعهشناسی ادبیات را شکل داده است. مفهوم رویکرد بازتاب، که مهم ترین جریان در جامعهشناسی ادبیات است، این است که اثر ادبی همچون آیینهای است که واقعیات اجتماعی را انعکاس میدهد.
یافتهها نشان داد که تغییرات سریع و بنیادین سیاسی و اجتماعی که در جامعهی شاعر از قرن نوزده میلادی آغاز شده بود و فضای اجتماعی را با مفاهیم و پدیدههای جدید مواجه میکرد، نمود مستقیم و روشنی در اشعار مندرج در کتاب هوپهوپ نامه دارد؛ همچنین مؤلفهها و ابعاد این تحول و تحولخواهی نیز مشخص و تبیین شد؛ از جملهی این مؤلفهها میتوان به حاکمیت قانون، نشر معارف، تحصیل دختران، مبارزه با خرافات، جنبش مشروطیت، احزاب، حقوق شهروندی و ... اشاره کرد.
واژههای کلیدی: علیاکبر صابر، سنت، تحول خواهی، رویکرد بازتاب، شهروندی، حقوق زنان، آموزش نوین.
وضعیتی کاملاً جدید قابل طرح است. در این مقاله با توجه به زمینهی تاریخی بحث و گرایشی که در آن دوره وجود داشت، تحولخواهی در شکل دوم و به معنای عبور از وضعیت سنتی و پیدایی تجدد بکار رفته است و نه در معنای بازگشت به گذشته؛ یعنی مفهوم تحولخواهی در این مقاله معادل مفاهیمی مانند «تجددخواهی»، «تجددگرایی»، «نوگرایی» و یا «مدرنیسم» است.
|
1- مقدمه «تحولخواهی»، که مفهوم بنیادین این مقاله است، به دو شکل قابل تعریف است: به شکل سلبی به معنی نفی وضعیت فعلی و موضعگیری درقبال آن و به شکل ایجابی به معنی خواست وضعیت مطلوب. اما با دقیقتر شدن در این مفاهیم میبینیم تحولخواهی به اشکال مختلفی همچون نفی وضعیت فعلی با هدف بازگشت به گذشته و یا با هدف برقراری وضعیتی کاملاً جدید قابل طرح است.
|
نویسنده عهدهدار مکاتبات: فیروز راد Rad@pnu.ac.ir |
[1] .Reflective Approach
[2] .Shaping Approach
اما تأثیر بنیادین تجدد که مستقیماً در زندگی روزمرهی افراد عادی نیز خود را نشان میداد از قرن 19 میلادی آغاز شد. در این دوره کشورهای غربی رشد و تغییرات سریعی را در شئون مختلف شاهد بودند، اما در جهان شرق رکود حاکم بود و همین امر فاصلهی این دو را به سرعت افزایش میداد و ضعف نسبی جوامع شرقی را تشدید میکرد. همین امر باعث شد، نخبگانی به دنبال یافتن علل این امر و جستن راهکارهایی برای تغییر دادن اوضاع باشند.
از جملهی این نخبگان، علی اکبر صابراست که در آذربایجان با دستیازیدن به نوآوریهایی در زبان و شیوهی شعر کلاسیک ترکی آذربایجانی به طرح مضامین جدید مرتبط با تحولات جامعه پرداخت. در آثار او مسائل مبتلا به جوامع شرقی دستخوش تغییر و مشخصاً مسائل امپراتوری روسیه، آذربایجان، ایران و ترکیه طرح شده است. با نگاهی به این مسائل میبینیم که هرچند مدت زمان نسبتاً زیادی از ظهور آن مسائل و نیز بازتابش در اشعار صابر میگذرد، اما این مسائل هنوز هم به قوت خود باقیاست و جامعه هنوز هم با آن درگی؛ از این رو مطالعهی زمینهی طرح ونیز بازتاب آن در ادبیات و مشخصاً در اشعار صابر و کتاب هوپ هوپ نامه، نه تنها ارزش تاریخی دارد، بلکه ارزش کاربردی نیز دارد و شناخت سیر تاریخی موضوع، ما را با وضعیت فعلی آن نیز، بهتر آشنا میکند.
از جمله مسائلی که امروز نیز همچون دو قرن اخیر محل مناقشه و تأمل است؛ می توان به موضوعاتی همچون نوع حکومت، حقوق فردی و گروهی شهروندان، حقوق زنان، نسبت دین و دولت، قانون، بازاندیشی در دین، سیستم آموزشی، مفهوم ملت یا ملیت و ... اشاره کرد.
ضمناً تاحال آثار ادبی به عنوان اسنادی که واقعیت اجتماعی دورهای مشخص را باز تاب میدهد و برای مطالعهی جامعهشناسانه مفید است، چندان جدی گرفته نشده است. همین کمبود و نقصان، اهمیت پژوهش جامعه شناسانه بر روی آثار ادبی و در اینجا مشخصاً کتاب
هوپهوپنامه را روشن میکند.
زمینهها و مؤلفههای تحولخواهی در آثار علی اکبر صالحی/ علی صادقی و همکاران 26 |
1 –زمینهها و شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ظهور گفتمان تحولخواهی در دورهی مورد بحث چه بوده است؟
2 – گفتمان تحولخواهی در آثار علی اکبر صابر چه مؤلفهها و ابعادی دارد؟
2- ادبیات و پیشینه پژوهش
مبانی نظری تحقیق
در جامعهشناسی ادبیات، برای تبیین نسبت و رابطه بین «جامعه» و «اثر ادبی» سه رویکرد عمده مطرح شده است. این سه رویکرد، «بازتاب»، «شکلدهی» و «اثر به مثابه نهاد اجتماعی» است. در رویکرد نخست، یعنی رویکرد بازتاب، اثر هنری همچون آیینهای فرض میشود که واقعیات اجتماعی جامعهای را که اثر در آن خلق شده، منعکس میکند و مینمایاند. در رویکرد دوم، یعنی رویکرد شکلدهی، جهت رابطه معکوس است و به اثرات اثر ادبی بر جامعه میپردازد و در سومین رویکرد همانگونه که از نامش پیداست اثر ادبی همچون یک نهاد اجتماعی لحاظ میشود.
اعظم راو دراد رویکردهای کلی حاکم بر جامعهشناسی هنر را اینگونه توضیح میدهد: «میتوان گفت در حقیقت تنها دو گرایش اصلی در تاریخ جامعهشناسی هنر وجود داشته است. گرایش اول که به رابطه هنر و جامعه میپردازد (شامل "هنر و جامعه " و "هنر در جامعه ") و گرایش دوم که به هنر به مانند جامعه نگاه میکند ("هنر به مثابه جامعه"). گرایش اول که اولین بحثها و تحلیلهای جامعهشناختی هنر را در خود جای داده است، امروز هم جایگاه ویژهای در این حوزه دارد و در عمل زمینه بسیاری از تحقیقات جامعهشناختی هنر است. گرایش دوم، با نوعی بازگشت به تحقیقات پیمایشی پوزیتیویستی دورههای آغازین جامعهشناسی، این بار در مطالعه هنر، سعی میکند با استفاده از اطلاعات توصیفی و میدانی از هنر، به تحلیلهای جامعهشناختی در مورد آن مبادرت ورزد. گرایش دوم نیز مجموعه تحقیقات هنری بسیاری را در خود جای داده است و روشهای جدیدی برای مطالعه جامعهشناختی هنر، در مقایسه با گرایش قبل از خود عرضه میکند.
در گرایش اول که به رابطه میان هنر و جامعه میپردازد، دو رویکرد اصلی وجود دارد که عبارتاند از "رویکرد بازتاب" و "رویکرد شکلدهی" که اولی به تأثیرات جامعه بر هنر، و دومی به تأثیرات هنر بر جامعه نظر دارند. اما رویکرد سومی که پس از این دو شکل گرفته است، بیشتر به گرایش دوم یعنی هنر به مثابه جامعه تعلق دارد.» [10].
سنت عمده و جریان غالب در جامعهشناسی ادبیات، رویکرد بازتاب است که خود از چندین نظریه تشکیل شده است. برخی از این نظریات به محتوای اثر ادبی اولویت قائل است و آن را مورد مطالعه قرار میدهد و برخی نظریات به فرم و ساختار اثر توجه میکند. مهمترین و شناختهشده ترین نظریه در جامعهشناسی ادبیات که نظریه ی «ساختارگرایی تکوینی» لوسین گلدمن است به دستهی دوم تعلق دارد و در واقع پیشرو این دسته از نظریهها است.
در هر دو گروه از نظریهها، چه آنانی که به محتوا اولویت قائل اند و چه آنانی که به فرم و ساختار، با دو سطح از تفسیر سروکار داریم. نخست با سطح خرد مواجه میشویم که همان متن است و با تکنیکهای مختلفی که در اختیار داریم سعی میکنیم معانی درونی آن سطح را استخراج کنیم. سطح دوم یا سطح کلان، همان جامعه است که محقق معانی کشف شده از سطح نخست را به آن مربوط میکند.
تحقیق حاضر، بدون اینکه تأکیدی روی نام یک نظریهی خاص یا نظریهپرداز خاص داشته باشد، «رویکرد بازتاب» را به کار گرفته است.
همانطور که گفته شد رویکرد بازتاب خود دو شاخه دارد که یکی به محتوا و مضمون و دیگری به فرم و ساختار میپردازد. تحقیق حاضر به شاخه نخست تعلق دارد و محتوای آثار ادبی را مورد بررسی قرار می دهد.
رویکرد بازتاب، علاوه بر اینکه منعکسکنندهی واقعیات جامعهی مورد نظر است بلکه به کشف و شناخت ارزشهایی هم میپردازد که اثر ادبی ارائه میکند. لارنسون و سوئینگوود در این باره مینویسند: «وظیفه جامعهشناس صرفاً کشف انعکاس (یا انحراف) [مسائل] تاریخی و اجتماعی در آثار ادبی نیست، بلکه بیان ماهیت ارزشهای ارائه شده در آثار ادبی خاص است؛ یعنی بیان آنچه ریموند ویلیامز آن را «ساختار احساس» نامیده است.» [20].
زمینهها و مؤلفههای تحولخواهی در آثار علی اکبر صالحی/ علی صادقی و همکاران 27 |
همانطور که اشاره شد، پژوهش مکفی بر روی آثار صابر انجام نشده است و بیشتر پژوهشهای موجود هم در حوزه ی تاریخ ادبیات اند که نگاهی هم به آثار ادبی صابر و مضامین و موضوعات اجتماعی مطرح شده در اشعار داشتهاند.
از پژوهشهای موجود میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1- کتاب «آذربایجان ادبیات ماتریاللاری» نوشتهی «فریدون بی کؤچرلی» که در آن بخشی به صابر اختصاص داده شده است. این کتاب از نخستین مرجع های نقد و تحلیل آثار ادبی به سبک جدید است و در معرفی و تحلیل مضامین اجتماعی و سیاسی شعر صابر فضل تقدم دارد.
2- کتاب «آذربایجان ادبیات تاریخینه بیر باخیش» نوشتهی «جواد هیئت» که بخشی نسبتاً مفصل درباره صابر دارد و در آن به مضامین اجتماعی مطرح شده در شعر او پرداخته شده است. در این اثر مضامین اجتماعی چون: نقد عادات کهنه، جهالت، فاناتیزم، انقلاب سیاسی، مسائل سیاسی روسیه، ایران و ترکیه و ... مورد بررسی قرار گرفته است و نمونههای اشعار مرتبط با این موضوعات اجتماعی آمده است.
3- کتاب «ادبیات آذری و فارسی در آذربایجان ایران در سدهی بیستم» نوشتهی «سکینه برنجیان» و ترجمهی «دکتر اسماعیل فقیه». در این کتاب بیشتر از زاویهی نقش ادبیات آذربایجان و مشخصاً مجله ملانصرالدین (و طبیعتاً اشعار صابرکه در این مجله چاپ میشد) در تحول شکلی و محتوایی ادبیات نوین فارسی به موضوع پرداخت شده است.
4- کتاب «ابعاد پنهان ادبیات آذربایجانی در دوره شوروی» نوشتهی ملیحه س. تایرل» و ترجمهی «دکتر اسماعیل فقیه».
5- کتاب «آذربایجان و روسیه» نوشتهی «تادیوش سویتوخوفسکی» و ترجمهی « کاظم فیروزمند».
6- مقالهی «بررسی تطبیقی شعر کودک در هوپهوپنامه علیاکبر صابر و دیوان نسیم شمال» نوشتهی «رامین محرمی».
در این مقاله به محتوای اجتماعی آثار صابر پرداخته شده است مخصوصاً در ارتباط با کودکان. موضوع تعلیم و تربیت جدید و دانشهای نوین از این موضوعات است. از دیگر موضوعات مطرح شده میتوان به فقر، حقوق دهقانان و محرومان اشاره کرد.
7- مقالهی «بررسی تأثیرپذیریهای سید اشرف گیلانی از شعر میرزا علیاکبر صابر» نوشتهی «عبدالرضا سیف» و «حسین بخشی»
در این مقاله به تفکرات جدید مطرح شده در شعر صابر همچون: حقوق زنان، گشودن مدارس به سبک جدید و تحصیل کودکان و حقوق کارگران و رنجبران ونیز تاًثیر این اشعار بر ادبیات فارسی پرداخته شده است.
4- روششناسی
تحقیق حاضر یک تحقیق توصیفی- تحلیلی است و با توجه به چارچوب نظری، که مبتنی بر رویکرد بازتاب و مشخصاً بررسی محتوای آثار ادبی است، استفاده از روش کیفی ضرورت پیدا میکند. همانطور که گفته شد تمرکز این پژوهش مطالعه روی مضمون و محتوای آثار ادبی خواهد بود و از این روی روش تحلیل محتوا برگزیده شده است.
در این تحقیق از دو روش استفاده شده است، روش اصلی «تحلیل محتوای کیفی»1 است که برای تحلیل دادهها بکار گرفته شده است و در کنار آن از روش «کتابخانهای» نیز برای توصیف زمینههای تاریخی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دورهی مورد بحث و نیز زمینههای شخصی حیات میرزا علی اکبر صابر استفاده شده است.
دادههای ما، متن کتاب هوپ هوپ نامه صابر است. در مورد روش تحلیل محتوا هم باید گفت که «تحلیل محتوا یکی از روشهای کلاسیک دادههای متنی است بیآنکه به این توجه داشته باشد که از کجا آمدهاند و در مورد محصولات رسانهای تا دادههای مصاحبهای کاربرد دارد.» [18].
زمینهها و مؤلفههای تحولخواهی در آثار علی اکبر صالحی/ علی صادقی و همکاران 28 |
در کل میتوان گفت تحلیل محتوای کمی بیشتر با پارادایم اثبات گرایی تناسب دارد و معمولا رویکرد قیاسی دارد و اغلب محتوای آشکار را مدنظر قرار میدهد؛ اما تحلیل محتوای کیفی با پارادایم تفسیری و برساختگرایی تناسب دارد و معمولاً با رویکرد استقرایی به محتوای پنهان توجه بیشتری دارد.
انتخاب کمی یا کیفی بودن تحلیل محتوا، بستگی به مسئله، اهداف و سؤالات پژوهشی هر تحقیق دارد.
روش تحلیل محتوا مبتنی بر کدگذاری یا همان رمزگذاری است. کدگذاری از گذشتهی نامعلوم کاربرد وسیعی در علوم مختلف و نیز زندگی روزمره داشته است. در کل، کدگذاری را میتوان انتقال دادهها از قالبی به قالبی دیگر دانست. گاه دادهها به شکل یک عدد کدگذاری میشوند و گاه به شکل واژگان یا نمادها. در تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی، هدف کدگذاری، تبدیل دادهها به مفاهیم است. در گام بعد نیز مفاهیم با توجه به شباهتها و تفاوتهایشان باهم، مقولهبندی میشود. در واقع مقولات، گروهی از مفاهیماست که در کنار هم قرار گرفتهاست.
برای اجرای تحلیل محتوای کیفی مراحلی از سوی متخصصان روش تحقیق تدوین شده است که شامل گردآوری و آمادهسازی دادهها، تعیین واحد تحلیل (در تحقیق حاضر واحد تحلیل «مضمون» است)، تدوین برنامهی رمزگذاری، آزمایش برنامهی رمزگذاری، اعمال برنامهی رمزگذاری برای کل متن، بررسی هماهنگی موجود میان موارد رمزگذاری شده، پیبردن به موضوعات و مقولههای مشخص شده و شاخصهای آنها و در نهایت گزارشکردن شیوه و فرایند تحلیل، است.
در اینجا لازم بذکر است که در روششناسی، معیارهایی برای ارزیابی کیفیت یک تحقیق وجود دارد. البته با توجه به تفاوتهای مبنایی و اجرایی روش های کیفی و کمی، این معیارها برای هر یک متفاوتاند. معیارهای ارزیابی کیفیت تحقیق کیفی موارد ذیل است:
قابلیت اعتبار: «قابلیت اعتبار» که معادل روایی در پژوهش کمی است، نشان میدهد که آیا مفاهیم و مقولات بدست آمده به خوبی دادهها را پوشش داده است یا نه ؟ در واقع، قابلیت اعتبار بدین معنا است که نتایج بدست آمده همانیاست که خالق متن در نظر داشته است.
تماس طولانی با متن و زمینهی خلق آن، تدوین پروتکل مناسب برای کدگذاری و رعایت آن در طول فرایند کدگذاری و نیز تبادل نظر با پژوهشگران دیگر «قابلیت اعتبار» یا « اعتبارپذیری» پژوهش را بالا میبرد.
قابلیت اعتماد: «قابلیت اعتماد» که معادل پایایی در پژوهش کمی است و به درجهی ثبات یافتهها در طول زمان اشاره دارد و ارتباط نزدیکی با «قابلیت اعتبار» دارد و این مورد نیز با تبادل نظر با تیمی از پژوهشگران قابل ارتقاء است.
قابلیت انتقال: «قابلیت انتقال» که معادل تعمیمپذیری در پژوهش کمی است، به این اشاره دارد که آیا یافتههای تحقیق به موارد دیگر قابل تعمیم است یا نه و از آنجایی که پژوهش حاضر یک مطالعهی موردی است، «قابلیت انتقال» مصداقی در آن ندارد.
در مورد ابزار گردآوری و تحلیل دادهها باید گفت که همانطور که پیشتر توضیح داده شد، دادهها از قبل موجود بود و نیاز به گردآوری نبود؛ اما برای تحلیل دادهها از ابزار «کدینگ» یا همان «کدگذاری» استفاده شد. برای اینکار، همانطور که توضیح داده شد، ابتدا برنامهی کدگذاری تدوین و بر اساس آن برنامه، دادهها رمزگذاری یا کدگذاری شد.
در اینجا نمونهای از ابیات و دادهها و مفاهیم برآمده از آن را میآوریم:
یوخو
هیوره، ای مدیر اهل فسون،
بیر یوخو گؤرموشم، دئ خیر اولسون!
زمینهها و مؤلفههای تحولخواهی در آثار علی اکبر صالحی/ علی صادقی و همکاران 29 |
ترجمهی فارسی شعر:
خواب
«هيوره»، أى مدیر هر زد و بست،
خوابکی دیدهام، بگو خیر است !
...
خلاصه شعر:
شخصی رویای خود را تعریف میکند که کوچه های شهر بر خلاف همیشه تمیز بود و بزرگان شهر به در خانه ها میرفتند و گفتگو میکردند و پولهایی رد و بدل می شد و تعبیراین خواب نیز چنین است که این کارها برای جمع کردن رأی است.
تحلیل محتوای شعر:
مفاهیم | مقولات |
فریبکاری در فرآیند انتخابات و سازوکارهای رأی جمع کردن کاندیداها از مردم
| فساد سیاسی – انتخابات و آسیبهای آن
|
5- یافتههای تحقیق
در این بخش از مقاله، نخست به زمینههای تاریخی، اجتماعی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تکوین افکار و آثار علی اکبر صابر میپردازیم و سپس مؤلفهها و ابعاد تحولخواهی را در اشعار او تحلیل میکنیم.
زمینههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تکوین افکار و آثار علیاکبر صابر
با الحاق بخش شمالی آذربایجان به امپراتوری روسیه در پی جنگهای ایران و روس، دو بخش شمالی و جنوبی آذربایجان با سیر تاریخی متفاوتی مواجه شد. هرچند مدت نسبتاً طولانی، یعنی تا برآمدن دولتهای کمونسیتی و پهلوی در شمال و جنوب، جدایی اجتماعی چندانی بین این دو بخش از آذربایجان رخ نداد و مراوده و تعامل مردم عادی کماکان برقرار و تحولات هر یک در دیگری اثرگذار بود.
با وجود این، در قسمت شمالی، تحت تأثیر واقعیتهای اجتماعی و تحولات روسیه، دامنه و سرعت تغییرات اجتماعی و مواجهه با امواج تجدد و غربیشدن بیشتر بود.
در هنگام اشغال بخش شمالی آذربایجان بدست روسها، آن منطقه از چندین واحد مستقل بنام خاننشین تشکیل شده بود. هر خاننشین نظامی سلسله مراتبی داشت که در رأس آن «خان» قرار داشت و در مرتبهی پایینتر «بیگ»ها. بیگی مقامی بود که یا از طریق وراثت منتقل میشد و یا توسط شخص خان اعطا میشد؛ بنابر این، مقام بیگی فرصت و امکانی برای تحرک اجتماعی و صعود به لایههای بالاتر سلسله مراتب اجتماعی بود.
روسها بعد از اشغال این منطقه در مقام نیروی استعمارگر و مسلط، اولین کاری که کردند، تلاش برای تابع کردن خانها بود. با نگاهی به تاریخ منطقه میبینیم که بعد از درگذشت نادر شاه، تا زمان برآمدن آقا محمدخان قاجار این خانها و خاننشینها عملاً مستقل بودند و بعضاً دولتهایی نیرومند و پیشرفته نیز داشتند؛ از جمله خاننشین قرهباغ که مهمترینشان بود و دولتی باثبات و نیرومند بود و مرکزش شهر شوشا، یک کانون مهم فرهنگی و علمی در آن دوره بود.
بعد از تهاجم روسها به منطقه، همین روحیه و تمایل استقلالطلبی در بین برخیاز خانها تداوم داشت و آن خانها در مقابل امپریالیسم روسی مقاومت کردند و حتی دست به اسلحه بردند؛ اما عدهای دیگر از خانها تسلیم شدن را ترجیح دادند و سریع تحت تابعیت روسها قرار گرفتند و باقی خانها نیز راهی بین این دو گروه را برگزیدند. [24].
پس از این کشمکشها در سالهای اول، روسها توانستند کاملاً بر آذربایجان مسلط شوند و جنبشها و حرکات مقاومتی را درهم بشکنند. در ادامه، روسها دست به مجموعهای از اصلاحات و مداخلات در شئون مختلف چون اتنیکی، دینی، سیاسی و انضباطی (تقسیمات کشوری) با هدف تثبیت کامل نظام تزاری زدند.
سیاست کلی روسها نسبت به ملل مغلوب و از جمله آذربایجانیها در این دوره را شاید بشود دوگانه و ریاکارانه توصیف کرد؛ چرا که از یک طرف سیاست کلان و بلند مدّت آنان تلاش برای حل کردن ملل مغلوب در فرهنگ غالب روسی و آسیمیله کردن آن ملتها بود اما در عین حال سعی میکردند بدون اینکه اقدامات خصمانهی خیلی واضح و روشنی و تحریککننده علیه فرهنگ ملل تحت استعمار انجامدهند، سیاست خود را پیش ببرند. روسها برای این منظور از بکار بردن نامهای «ترک» و «آذربایجان» خود داری میکردند و بجای آن سعی داشتند نامهای «تاتار» و « قفقاز» را استفاده کنند و رواج دهند.
زمینهها و مؤلفههای تحولخواهی در آثار علی اکبر صالحی/ علی صادقی و همکاران 30 |
در این دوره، با وجود برقراری کنترل فراگیر و کامل روسها بر امور مختلف، باز شاهد وقوع قیامهایی با ماهیت ملی، دینی و طبقاتی علیه روسها هستیم. به عنوان نمونه میتوان به حرکات «حاجی مورتوض»، «مهباللی ممد حسن اوغلو»، «مشدی اوسوب مورشود اوغلو»، «کربلایی کریمشاه اوغلو»، «دلی علی»، «مشدی مجید»، «شیخزاده بدل»، «قاچاق کرم»، «قاچاق نبی» و ... اشاره کرد [29].
سیاست و تدابیر استعماری روسها از روستاهای آذربایجان آغاز شد اما در ادامه از سالهای 1870 – 1860 به شهرها نیز تسری پیدا کرد؛ خصوصاً محاکم به یکی از مهمترین نهادهای مجری این سیاستها تبدیل شد. در این دوره با استخراج نفت، رشد سریع شهرها و برقراری مناسبات سرمایهدارانه و تکوین بورژوازی ملی و رشد در صنایع سبک و بخش نقلیات را شاهدیم. در این دوره علاوه بر قیامهای ملی، همراه با شکلگیری بورژوازی ملی، نوعی دیگر از حرکات هویتطلبانه و استقلالطلبانه در قالب مطبوعات ملی و تأتر ملی ایجاد شده بود.
برخی پژوهشگران وقتی از مبدأ مجادلهی آزادی ملی بحث میکنند به روزنامهی «اکینچی» منتشر شده از سوی زدابی و کتاب « مکتوبات کمالالدوله» آخوندزاده اشاره میکنند که البته مورد دوّم جای تردید دارد.
همانطور که گفته شد از سالهای 1870 سیاستهای استعماری روسها در شهرها نیز اعمال میشد و اگر مقاومت در روستاها بشکل حرکات مسلحانه بود، در شهرها نوعی مقاومت فرهنگی در قالب ادبیات و دیگر ژانرها جریان داشت. نشریه ی «اکینچی» با محتوای ملّی و دینی نمونه برجستهی چنین گرایش و مقاومتی است.
در این دوره عکس العمل مردم در قبال سلطه و استعمار روسها نخست به شکل سلبی بر انگیخته شد و همراه با آن با تضعیف نظام پراکندهی ارباب رعیتی که مبتنی بر واحدهای جداگانه از هم بود و شکل گیری یک نظام واحد اقتصادی به جای آن، امکان یک وحدت فرهنگی و هویتی نیز فراهم شد.
در این دوره جامعهی آذربایجان در مواجهه با ساختار و موقعیت جدید و واقعیات اجتماعی شکلگرفته ناچار شد نسبت هویتی و فرهنگی خود را با روسها ارزیابی و تعریف کند. با نگاهی به این دوره میبینیم که سه گرایش عمده در موضوع مواجهه با ملت روسیه و تحولات مرتبط با آن دیده میشود.
نخستین گرایش با نام «عنعنهچی»ها شناخته میشود که ماهیتی محافظهکارانه داشت و دنبال حفظ تام و تمام سنتهای دوره پیش از اشغال بود. دومین گرایش «غربچی» بود که کاملاً در مقابل گروه نخست بود و به کسب تفکر و تمدن غربی اعتقاد داشت و جریان سوّم هم «اصلاحاتچی»ها بودند که باداشتن رویکردی معتدل در واقع سنتزی بین دو جریان قبلی بود و دنبال یک راه میانه. این سه گرایش در رابطه با مواجهه با تحولات دورهی جدید و فرهنگ غربی چیزی نبود که مختص آذربایجان باشد و در هرکجای جهان شرق و مشخصاً شرق اسلامی، همین رویکردها و گرایشها با نامهای گوناگون به چشم میخورد. در اینجا باید گفت که جریان سوّم در جهان اسلام نمودها و نمایندگان مهم و برجستهای دارد؛ افرادی همچون محمد عبدو، محمد اقبال و جمالالدین افغانی یا اسدآبادی.
با نگاهی به آراء و نظرات این افراد میبینیم که آنها ضمن تأکید بر بنیانهای ثابت و تغییرناپذیر اسلام به پذیرفتن دستاوردهای تکنیکی و علمی و معرفتی و اجتماعی غرب نیز باور داشتند؛ مشروط به اینکه با مبانی اسلام تضاد نداشته باشد. از جمله پدیدههای که آنها بدان روی خوش نشان میدادند، قانون اساسی، پارلمان و عدالت اجتماعی بود.
ابن رویکرد تلفیقگرا و اصلاحطلب در بین ملل مسلمان امپراتوری تزاری نیر تکوین یافته بود و نام «معارفگرایی» گرفته بود و تأثیر مهمی در مناسبات اجتماعی و حیاط عمومی آن ملل گداشته بود.
زمینهها و مؤلفههای تحولخواهی در آثار علی اکبر صالحی/ علی صادقی و همکاران 31 |
در آذربایجان در سالهای بعد از اشغال، همین رویکرد و ملاحظات در قالب جریان «معارفچی»ها خود را نشان داد که تأثیرات بسیار مهمی در تحولات فکری و فرهنگی و ادبی آذربایجان داشت. در ادامه این جریان را با دقت بیشتری مورد توجه قرار میدهیم.
آذربایجان در این دوره با واقعیات اجتماعی و تضادهایی رو برو بود که فکر اجتماعی و سیاسی نیز بازتاب آن بود. مواردی همچون:
1- خانها و خاننشینها استقلال خود را از دست میدادند.
2- منطقه صحنهی رقابت بین دولتها منطقه بود.
3- حرکات مردمی علیه قدرتهای خارجی و نظام خانی و زمینداری شکل میگرفت.
4- مثل هر جای دیگر در دنیای شرق، تضادی بین شیوهی زیست سنتی و مدرن، که داشت رواج پیدا میکرد، در جریان بود.
5- نظام اقتصادی در حال گذار از نظام زمینداری و ارباب رعیتی به شکلی از نظام بورژوازی بود. این فرایند خصوصاً در شهرهای بزرگ، دامنهی بیشتری داشت.
6- پراکندگی عصر خانها در حال تبدیل به نوعی وحدت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ناشی از نظام دولتی متمرکز و رواج اقتصاد بازار بود.
در این گیرودار، همانطور که پیشتر نیز گفته شد، سه جریان و گرایش مطرح بود: نخستین گرایش که ماهیتی محافظهکارانه داشت و سعی داشت در مقابل سیل تغییرات بنیادین از سنت و عرف مدافعه کند و بر خصوصیّت ملی و حفظ تمام و کمال آن بکوشد. احکام شرعی و الهیّات اسلامی نیز بر این رویکرد بسیار تأثیرگذار بود. اما در مقابل این گرایش، رویکرد دوّم خواهان کسب و ازآن خودکردن فضای فکری و اجتماعی روسی و غربی و عبور از سنت بود. این جریان خواهان دنیوی شدن تحصیل و معارف و آشنایی با نمایندگان فکری اروپایی از طریق روسها بود. اما جریان سوّم حاصل سنتز بین دو جریان قبلی و محصول تضاد بین واقعیتهای جهان زمین داری و جهان سرمایهداری در حال گسترش بود. این جریان با عنوان «معارفگرایی» در مقابل جهالت و موهومات و تحکّم موضع میگرفت و ایدههایی همچون آزادی تحصیل و برابری حقوقی را گرامی میداشت.
معارفگرایان معتقد بودند که استبداد و ظلم و مشکلات اجتماعی را با کسب معارف از سوی مردم میتوان رفع کرد و با ویژگیهای عمومی جامعهی سنتی همچون مطلقیّت و تعصب دینی مخالفت میکردند و معتقد بودند که با علم و تحصیل، امکان اصلاح در جامعه و سیاست نیز وجود دارد. در سیر تحول «معارفگرایی» دو مرحلهی ذیل را میتوان تشخیص داد:
مرحلهیی نخست مربوط به قرن نوزده میلادی است که در طی این دوره نظام سنتی
بر جامعه چیرگی دارد و جریان معارفگرایی به دنبال اصلاح این نظام و انسانیتر کردن آن است. از مؤلفههای حرکت معارفگرایی در این مرحله مبارزه با فاناتیزم دینی، موهومات و جهالت است. این حرکت در این دوره با شخصیّتهایی چون باکیخانوف، آخوندزاده، قوتقاشینلی، زردابی، وزیراف و ذاکیر شناخته میشود.
مرحلهی دوم مربوط به اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. جنبش معارفگرایی در این مرحله رادیکالتر و انقلابیتر شد و قاطعیت بیشتری در تعقیب اهدافش نشان داد. از چهرههای مهم جنبش در این مرحله به اشخاصی چون محمدقلیزاده، علیاکبر صابر، نعمانزاده، حاجی بیگاف، آغامالی اوغلو و نریمان نریماناف میتوان اشاره کرد.
با مقایسهی این دو دوره میبینیم که تفاوت، عمدتاً در تاکتیکها و روشهاست و نه در اهداف کلی و اصلی. در مرحله یا دورهی نخست تأکید بر باسواد کردن مردم و اصلاح مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از آن طریق است؛ اما در مرحله یا دورهی دوّم علاوه بر اهداف مرحلهی نخست همچون سوادآموزی عمومی، تاکتیکهای جدید و رادیکالتری را نیز همچون لغو نابرابریها از راههای انقلابی مد نظر دارد و هدفش مخاطب قرار دادن تودهی تحت ستم جامعه از جمله روستاییها، کارگرها، صنعتگران (پیشهوران)، فقرای شهری و ... است.
زمینهها و مؤلفههای تحولخواهی در آثار علی اکبر صالحی/ علی صادقی و همکاران 32 |
نشریات شناخته شدهای چون «اکینچی»، «فیوضات» و «شلاله» مطالبی در رابطه با این موضوعات منتشر میکرد. در این دوره مشخصاً نگاه طبیعتگرایانه و مادیگرایانه در حال رواج و گسترش بود و درنتیجه نگاه دینی در حال به چالش کشیده شدن.
جریانمعارفگرایی تنها جریان فکری تحولخواه نبود. جریانات دیگری هم بودند که هرچند اشتراکاتی با آن داشت اما بخاطر پارهای افتراقها باید جداگانه مورد مطالعه قرار گیرد.
در توضیح بیشتر باید گفت که شخصیتهایی چون محمد امین رسولزاده، آقایف، حسینزاده، توپچوباشاف و وزیراف ضمن حفظ فاصلهی نسبی با معارفگرایان، اهدافی چون استقلال، دموکراتیک شدن و وابستهنبودن را در چارچوب ترکگرایی، اسلامگرایی و معاصر گرایی دنبال میکردند.
6- صابر، زندگی و زمانهاش
علیاکبر صابر، با نگاه رئالیستی به مسائل اجتماعی، بنیانگذار مکتبی در شعر آذربایجان شد که در آن برای نخستین بار موضوعات اجتماعی و سیاسی اهمیت و اولویت بیشتری نسبت به مضامین مطرح شده در شعر کلاسیک و سنتی داشت. صابر در دورهای می زیست که شرق و آسیا درحال تکان دادن به خود بود و شعر صابر انعکاسی از این تغییرات فکری و اجتماعی در منطقه بود. او متفکری بود که متأثر از تحولات شرق اسلامی و روسیه به تبلیغ افکار اصلاح طلبانه و یا انقلابی در زمینههای مختلف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی اقدام کرد و نه تنها الهام بخش دیگر متفکران بود، بلکه در برانگیختن و ترغیب مردم عادی و نیز فعالان انقلابی تأثیر مستقیم داشت. به عنوان نمونه، این تأثیر در جریانات
مشروطهخواهی در ایران بسیار چشمگیر است. دامنهی حساسیت وی منحصر به آذربایجان و به تبع آن امپراتوری روسیه نماند و مسایل عثمانی و ایران هم از دقت نظر او دور نماند و اشعاری درباره جنبشها و تحولات ایران و عثمانی سرود و همانطور که اشاره شد اشعار او در بر انگیختن مشروطه طلبان در ایران بسیار موثر بود. صابر بیش از بیست قطعه شعر دربارهی ایران سروده است و باید گفت که چند چهرهی برجسته ادبیات فارسی از جمله «سیداشرفالدین گیلانی» و «علیاکبر دهخدا» متأثر از صابر بودند. ناظم حکمت دربارهی او گفته است که صابر نه تنها در آذربایجان بلکه در آسیای میانه، خاور نزدیک و خاور میانه نیز یکی از شاعران بزرگ به شمار میآید [9].
دهخدا در لغتنامهاش دربارهی صابر نوشته است: «صابر مجدد بزرگ ادبیات ترکی آذربایجان است. وی اشعار را وسیلهی ستایش و تملقگویی به این و آن قرار نداد و به روش مستقیم رئالیزم و حقیقتپرستی، به اصلاح جامعه و انتقادات مؤثر پرداخت و طبع خلاق و مصور او به نقاشی و مجسم کردن عیوب معاصرآن در شکل و مقیاس بسیار برجسته و جالب توجهی آغاز کرد و با ریزهکاریهای بسیار دقیق و ظریف حقایق را بر ملا ساخت، و مبتكر طرز ادا و شیوهی بیان مخصوصی شد. وی طفل یک شبهای بود که دورهی صد ساله را پیمود و از افکار و از نویسندگان عصر خود قرنها پیش افتاد و در تشریح مسایل اجتماعی و سیاسی ید بیضا کرد و یکی از طرفداران جدی آزادی و حکومت مشروطه بود. و در ریشه کن کردن استبداد همه را تحریض و ترغیب میکرد. جراید و مجلات وقت ...از نبوغ قلمی وی استفاده میکردند» [22].
زندگی ادبی و فکری صابر به طرز جالب و معنیداری با تحولات تاریخی منطقه گره خورده است: انقلاب 1905 روسیه هم اوضاع سیاسی بخش بزرگی از جهان را تغییر داد و هم طرز شاعری صابر را. اگر تا پیش از آن تاریخ، صابر نیز مثل اغلب شاعران به مضامین غیراجتماعی اولویت میداد اما از آن تاریخ به بعد امور اجتماعی و سیاسی به مضمون غالب آثار وی تبدیل شد و از این بابت صابر موردی بسیار جالب برای یک مطالعهی جامعه شناختی است.
صابر در 30 مه 1862 در شهر شاماخی آذربایجان، که یکی از مراکز فرهنگی منطقه بود، متولد شد و از هشت سالگی تحصیل در مکتب خانه را آغاز کرد. نخستین شعر او دربارهی مکتب خانه و عکسالعملی به این نهاد آموزشی سنتی بود. بعدها از دوازده سالگی تحصیل خود را در «مکتب اصول جدید» نزد سید عظیم شیروانی که خود شاعر بسیار مهم و مطرحی در تاریخ ادبیات آذربایجان است، ادامه داد. این مدرسه از پیروان «نهضت جدیدیه» بود. نهضت جدیدیه یک جنبش اصلاح سیاسی، فرهنگی و آموزشی در مناطق مسلمان نشین امپراتوری روسیه بود. [17].
زمینهها و مؤلفههای تحولخواهی در آثار علی اکبر صالحی/ علی صادقی و همکاران 33 |
صابر با وجود اینکه از کودکی شعر میسرود اما فعالیت جدی ادبی و فکری وی و همکاریاش با مطبوعات بعد از 1905 و در چهل و چند سالگی آغاز شد و آن هم به علت مرگ زود هنگامش فقط مدت کوتاهی ادامه داشت. اما همین دوره کوتاه شش ساله، دورهی بسیار پربار و خلاقانه ای در زندگی وی و نیز در تاریخ ادبیات ترکی بود. در این دوره مجلهی معروف ملانصرالدین پایگاه و تریبون اصلی صابر بود. این مجله از یک سو در شکوفایی و تکوین اندیشهی صابر بسیار موثر بود و از سوی دیگر با نشر آثار وی از آن تأثیر میگرفت.
وی برای امرار معاش به شغل صابونپزی میپرداخت و بعدها در نتیجهی آشنایی با چهرههای معارفپرور به معلمی روی آورد. در نهایت زندگی نسبتاً کوتاه وی در سال 1911 و در سن چهل و نه سالگی بر اثر ابتلا به هپاتیت به پایان رسید.
شاعری صابر شامل دو دوره کاملاً متفاوت است. او از سالهای کودکی تا چهل و سه سالگی شاعر یعنی سال 1905 در سنت شعر کلاسیک شرق، شعر سرود و
غزلهایی خطاب به معشوق نوشت که در آنها واژگان و مفاهیم آشنای شعر تغزلی شرق همچون زلف و خط و خال و ... استفاده شده بود و از چهل و سه سالگی تا پایان عمر او دورهی کوتاه ولی پرباری را شامل میشود که با زبانی نزدیک به زبان مردم عادی به سرودن اشعاری
واقعگرا با مضامین سیاسی و اجتماعی پرداخت و برای اولین بار در شعر آذربایجان از واژگان و مفاهیمی مثل کارگر استفاده کرد. البته این توضیح نیز لازم است که برخی پژوهشگران این تقسیمبندی سفت و سخت را درست نمیدانند و اشاره میکنند که پیش از 1905 نیز در اشعاری که در مطبوعاتی همچون «شرق روس» چاپ کرده بود، ویژگیهای دوره دوم حیات ادبی و فکری وی به چشم میخورد.
زبان شعر صابر بسیار نزدیک به زبان محاوره است و شعر او گنجینهای از اصطلاحات و ماتریالهای زبان شفاهی آن دوره به شمار میآید. شاعر با نزدیک کردن زبان شعرش به زبان محاورهی مردم عادی موفق شد مخاطبان زیادی بین عموم مردم پیدا کند و پیام خود رو راحتتر و بهتر به آنها برساند و در تاریخ ادبیات آذربایجان از این بابت فضل تقدّم دارد.
به لحاظ مضمون نیز، با نگاهی به اشعار اجتماعی وی
میبینیم که او به مسائل مبتلابه اطرافش، عمدتاً از زاویه دید زحمتکشان و فرودستان مینگرد با این حال نه تنها در تصورات و باورهای رایج در این قشر شریک نمیشود بلکه به نقد آنها نیز اقدام میکند. اندیشه«صبر و توکل» و «تقدیر» از آن جمله باورهایی است که صابر به نقد آنها پرداخته است و آن اندیشهها را به خاطر اینکه به بیعملی و انفعال مردم منجر شده است، تخطئه کرده است. در عین حال بر خلاف عموم مردم که از زبان آنان شعر
میسرود، همدلی با روحانیون ریاکار نداشت و در اشعارش آنها را رسوا میکرد.
او در امر معارف (آموزش و پرورش) نیز بسیار حساس و فعال بود و از شیوهی آموزش نوین در مقابل شیوهی سنتی مکتبخانهها دفاع میکرد و همانطور که گفته شد خود نیز در این مدارس نوین به تدریس می پرداخت تا از این طریق به بهبود آموزش و زندگی کودکان و به تبع آن کلیت جامعه یاری رساند.
این نوع نگاه اصلاحطلبانهی وی در زمینهی موقعیت اجتماعی زنان نیز بسیار بارز است و او کوشش زیادی در راه آزادی زن و یا بیداری زن داشته است. البته به نظر میرسد در نگاه صابر و شاید معاصران وی مسئله زن بیشتر از بابت نقش مهم زن در تربیت نسل آینده مطرح شده باشد تا از زاویهی حقوق زن، با این حال همین هم در یک جامعه شرقی مسلمان سنتی، امری پیشرو به حساب میآمد.
طرح چنین موضوعاتی با اسلوب رایج سنت شعری شرق ممکن نبود و از این روی شاعر زبان شعرش را به زبان روزمرهی مردم نزدیک کرد تا راحتتر پیامش را به مخاطبش منتقل کند و قالبهای جدیدی را نیز به کار گرفت. شعر صابر با رئالیسم مشخص میشود و مسائل مبتلا به جامعه، مضمون غالب شعر وی بود. زندگی اجتماعی اقشار مختلف جامعه به خوبی در شعر او انعکاس یافته است و برخی از پژوهشگران آثار او را دایرةالمعارف حیات عمومی مردم زمان معرفی کردهاند[9].
زمینهها و مؤلفههای تحولخواهی در آثار علی اکبر صالحی/ علی صادقی و همکاران 34 |
یکی از مضامین مهم در آثار صابر، انتقاد از شیوهی حکومت مطلقه و تخطئه کردن آن است و از این زاویه به تزار نیکلای دوم، سلطان عبدالحمید ثانی و محمدعلیشاه حمله میکند. با این حال صابر نسبت به طرفدران مشروطه نیز چندان خوشبین نیست و معتقد است که آنان و یا برخی از آنان مشروطه را دستاویزی برای پیشبرد اهداف ضد مردمی خود قرار داده اند و یا در خدمت قدرتهای امپریالیستی غربیاند.
در کل اگر بخواهیم مضامین و موضوعات مورد اشاره صابر را مرور کنیم، باید بگوییم که به موضوعاتی همچون: «ساختار سیاسی»، «ادارات دولتی»، «دیپلماسی»، «مطبوعات»، «روشنفکران»، «عوام گرایی»، «نادانی»، «موهومات»، «دین»، « معیشت» و ... میپرداخت.
اشعار صابر در مدت کوتاهی مخاطبان فراوانی را کسب کرد و دامنهی شهرت و محبوبیت وی از آذربایجان فراتر رفت و در کشورهای شرق اسلامی اشعار او خوانده شد و دیگر شاعران نیز نظیرههایی بر شعر او نوشتند. در خاورمیانه، ترکیه و مصر، صابر یک چهرهی ادبی و متفکر اجتماعی شناخته شده و تأثیرگذار بود.
7- مضامین اجتماعی اشعار صابر
مهمترین مضامین اجتماعی شعر صابر که با تحلیل محتوای اشعار بدست آمد، موارد ذیل است:
قانونگرایی، حکومت مبتنی بر قانون، حقوق بشر و حقوق شهروندی، سوژگی و عاملیت، فردیت و فردگرایی، انسانگرایی (دانا و شناسا بودن انسان)، فساد سیاسی، انتخابات و آسیبهای آن، آزادیخواهی و آسیبشناسی آن- رهبری سیاسی و بحران، مدرنیتهی سیاسی و پروسهی خلق ملّت،
معارف و اصول جدید آموزش، تحزب، اصول جدید آموزش، پیشرفت علمی و تکنولوژیکی، نقش اجتماعی روشنفکران، مطبوعات و مسؤلیت اجتماعی آن، حقوق زنان، مشروطهخواهی، نابرابری اجتماعی و اقتصادی، روابط طبقاتی، مناسبات تولیدی و اقتصادی، تحصیل و معارف جدید – حقوق و تحصیل دختران، نهاد نمایندگی، تحزب، مشارکت سیاسی، آسیبشناسی و نقد جنبش مشروطه،
عاملیت طبقات فرودست، هویت جمعی، نهادهای جدید، افسونزدایی از جهان، سکولاریسم و عرفیشدن جامعه، بازنگری و اصلاح طلبی در دین،نظام مشروطه، مجلس، اعتراضات سیاسی، کنش سیاسی، آزادیخواهی، صلحطلبی، بینالمللگرایی، پزشکی مدرن، مضامین اجتماعی در ادبیات ، نقد جامعه در شعر جدید، نقد سنت در شعر جدید، سبکهای جدید ادبی و ...
8- نتیجهگیری
علیاکبر صابر به عنوان فردی از نسل دوم جریان معارفگرایی، از سویی میراثدار مسائل آن جریان فکری و اجتماعی و ادبی بود و از سوی دیگر برخی از مهمترین وقایع سیاسی منطقه از جمله انقلاب روسیه، مشروطیت ترکیه و انقلاب مشروطه ایران را درک کرده بود و از این روی آثار او از یک سو حاوی مضامین اصلی این حرکات سیاسی، اجتماعی و سوی دیگر محرک و تأثیرگذار در جریان های سیاسی و اجتماعی بود.
با تحلیل اشعار صابر، میتوان الگوها و مضامین نسبتاً ثابتی را مشاهده کرد. در اغلب اشعار دو نوع جهان و جهانبینی مقابل یکدیگر ترسیم و تضادهایشان به تصویر کشیده میشود. در آنها جهان سنتی در حال مقاومت در مقابل تکوین جهاننو و واقعیاتش است؛ واقعیاتی چون: حاکمیت قانون و حکومت مشروط به قانون و غیر فردی، آموزش و مدارس جدید، تحصیل دختران و حقوق زنان، نهادهای جدید همچون نهاد نمایندگی، پارلمان و احزاب، علم جدید و دستاوردهایش، مطبوعات، حقوق شهروندان و پروسهی صاحب حق شدن رعیت و تبدیلش به شهروند، نابرابریهای طبقاتی، مسئولیت اجتماعی، سوژهگی و عاملیت برای شهروندان، زنان، طبقات اجتماعی و ...، بازنگری در دین و قرائت جدید از آن و مضامینی از ایندست.
در برخی دیگر از اشعارهم، بدون اینکه اصطکاک حاصل از تغییرات اجتماعی و تضاد و تقابل دنیای سنتی و دنیای جدید به تصویر کشیده شود، شاعر مستقیماً به توصیف جهان و جهانبینی سنتی مبادرت ورزیده است و از این طریق و به شکل غیرمستقیم به لزوم تغییر و تحول در واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی اشارهکرده است. در این اشعار، جهانی ترسیم میشود که خودکامگی در آن رایج است و رعیت حق و حقوقی ندارند و زنان محکوم به نقشهای ثابت و تعریفشده اند و عاملیّتی از خود ندارند. توانگران غیر از منافع شخصی به چیزی نمیاندیشند و موهومات نقش پررنگی در افکار مردمان دارد. صابر در اینگونه اشعار با افشای ایرادات و نابسامانی های جهان سنتی مخاطبش را دعوت به فکر کردن دربارهی لزوم تحول و نوسازی میکند.
زمینهها و مؤلفههای تحولخواهی در آثار علی اکبر صالحی/ علی صادقی و همکاران 35 |
زمینهها و شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ظهور گفتمان تحولخواهی در دورهی مورد بحث چه بوده است؟ | گفتمان تحولخواهی در آثار علی اکبر صابر چه مؤلفهها و ابعادی دارد؟ |
1 - سقوط نظام سیاسی خان نشینی و ادغام واحدها در نظام سیاسی متمرکز مدرن 2 - تضعیف نظام اجتماعی مبتنی بر قبیله و رواج روابط شهری و توسعه شهرها 3- تحول اقتصاد زمین داری و ارباب رعیتی به اقتصاد سرمایه دارانه 4 – انقلاب 1905 روسیه 5 – جریان های فکری و اجتماعی موسوم به دکابریست ها و معارف گراها 6 – مطرح شدن ایده هایی چون معارف (آموزش عمومی)، تحصیل و حقوق دختران و ... 7 – جریان های سیاسی مشروطه خواه در ایران و عثمانی و سایر موارد | تحول خواهی در آثار صابر خود را به شکل نقد سنت، دعوت به تجدد و توصیف مواجهه سنت و تجدد نشان می دهد. مؤلفهها و ابعاد سنت: مردسالاری، جایگاه فرودست زنان، سوژه نبودن زن سنتی، نقادی از سنت، نابرابری اجتماعی و اقتصادی، روابط طبقاتی، مناسبات تولیدی و اقتصادی، نظام ارباب و رعیتی، شکل تولید، بی اعتنایی به مسئولیت اجتماعی، آنومی و بیهنجاری، جامعهی اتمیزه شده، تعریف نشدن حقوق شهروندی، حکومت سنتی، کیش شخصیت، علم گریزی، انفعال و سکون مؤلفهها و ابعاد تجدد: قانونگرایی، حکومت مبتنی بر قانون، حقوق بشر و حقوق شهروندی، سوژگی و عاملیت، فردیت و فردگرایی، انسانگرایی(دانا و شناسا بودن انسان)، فساد سیاسی، انتخابات و آسیبهای آن، آزادیخواهی و آسیبشناسی آن – رهبری سیاسی و بحران، مدرنیتهی سیاسی و پروسهی خلق ملّت، معارف و اصول جدید آموزش، تحزب، اصول جدید آموزش، پیشرفت علمی و تکنولوژیکی، نقش اجتماعی روشنفکران، مطبوعات و مسؤلیت اجتماعی آن، حقوق زنان، مشروطهخواهی ، نابرابری اجتماعی و اقتصادی، روابط طبقاتی، مناسبات تولیدی و اقتصادی، تحصیل و معارف جدید – حقوق و تحصیل دختران، نهاد نمایندگی، تحزب، مشارکت سیاسی، آسیبشناسی و نقد جنبش مشروطه، عاملیت طبقات فرودست، هویت جمعی، نهادهای جدید، افسونزدایی از جهان، سکولاریسم و عرفیشدن جامعه، بازنگری و اصلاح طلبی در دین،نظام مشروطه، مجلس، اعتراضات سیاسی و ... مؤلفهها و ابعاد مواجه سنت و تجدد: نقادی از سنت، تضاد دولت و ملت، گست از سنتها، محافظه کاری، تضاد و تعارض ارزشها، جامعهی تودهای، فشار اجتماعی، توسعهسیاسی و موانع آن،تحدید مطبوعات، محافظهکاری و تکصدایی، علمگریزی، تغییرات اجتماعی و مقاومت دربرابر آن،نقادی و گسستن از سنتها، محافظهکاری و قرائت خشونت آمیز از دین، انقلاب مشروطه، تضاد و تعارض ارزشها بین غرب و شرق،هویتیابی، نقد روشنفکری، آسیمیلاسیون، روابط بین فرهنگی، انفعال اجتماعی، علمگریزی، تحدید مطبوعات منافع طبقاتی و تضادش با منافع عمومی، مخالفت با مطبوعات، مخالفت با سواد آموزی
|
زمینهها و مؤلفههای تحولخواهی در آثار علی اکبر صالحی/ علی صادقی و همکاران 36 |
[1] .Qualitative content analysis
منابع
1. ارشاد، فرهنگ. کندوکاوی در جامعهشناسی ادبیات. تهران: نشر آگه، 1398.
2. اسکارپیت، روبر. جامعهشناسی ادبیات. ترجمه: دکتر مرتضی کتبی. تهران: سمت، 1392.
3. ایمانی، محمد تقی و محمدرضا نوشادی. «تحلیل محتوای کیفی». پژوهش. سال سوم ( شماره دوم)، پاییز و زمستان 1390.
4. برنجیان، سکینه. ادبیات آذری و فارسی در آذربایجان ایران در سدهی بیستم. ترجمه ی دکتر اسماعیل فقیه. تهران: نشر مرکز، 1385.
5. پوینده، محمد جعفر. درآمدی بر جامعهشناسی ادبیات. تهران: نقش جهان مهر،1390.
6. تایرل، ملیحه س. ابعاد پنهان ادبیات آذربایجانی در دورهی شوروی. ترجمهی دکتر اسماعیل فقیه. تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۱.
7. تبریزی، منصوره. «تحلیل محتواب کیفی از منظر رویکردهای قیاسی و استقرایی». فصلنامه علوم اجتماعی.
شماره 64. بهار 1393.
8. ترابی، علی اکبر. جامعهشناسی ادبیات فارسی. تبریز: فروغ آزادی، 1376
9. جعفروف. م. ج. آخوندوف و صابر. ترجمه احمد شفائی. انتشارات حقیقت
10. راودراد، اعظم. نظریههای جامعهشناسی هنر و ابیات. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1390
11. ساروخانی، باقر. روشهای تحقیق در علوم اجتماعی. جلد دوم. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1389.
12. سویتوخوفسکی، تادیوش. آذربایجان و روسیه. ترجمهی کاظم فیروزمند. تهران: نشر شایگان، ۱۳۹۶.
13. سیف، عبدالرضا و حسین بخشی. «بررسی تأثیرپذیریهای سید اشرف گیلانی از شعر میرزا علی اکبر صابر». فصلنامه تخصصی نظم و نثر فارسی، سال پنجم (پیاپی 18)، زمستان 91، ص 214-203.
14. صابر، م. ع. ، هوپ هوپ نامه. ترجمهی احمد شفائی. زیر نظر خمید محمدزاده. باکو: نشریات دولتی آذربایجان. 1977.
15. عباسزاده، محمد. «تاملی بر اعتبار و پایایی در تحقیقات کیفی». جامعهشناسی کاربردی. سال بیست و سوم. شماره پیاپی (45). شماره اول. بهار 1391.
16. فراستخواه، مقصود. (1388). سرآغاز نواندیشی معاصر. تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم.
17. فرنگی، آیدین. میرزا علی اکبر صابر. داستان زندگی. تهران: عنوان، 1401.
18. فلیک، اووه. درآمدی بر تحقیق کیفی. ترجمهی هادی جلیلی. تهران: نشر نی، چاپ نهم،1396.
19. گلدمن، لوسین. جامعهشناسی ادبیات (دفاع از جامعهشناسی رمان). ترجمهی محمد جعفر پوینده. نشر هوش و ابتکار، 1371
20. لارنسون، دایان تی و آلن سوئینگوود جامعهشناسی ادبیات. ترجمه: دکتر شاپور بهیان. تهران: سمت، 1399
21. لوکاچ، جورج. جامعهشناسی رمان. ترجمهی محمد جعفر پوینده. تهران: نشر ماهی، چاپ چهارم، 1400.
22. محرمی، رامین. «بررسی تطبیقی شعر کودک در هوپ هوپ نامه علی اکبر صابر و دیوان نسیم شمال». مجله علمی پژوهشی مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز، سال پنجم (شماره دوم) (پیاپی 10)، پاییز و زمستان 93.
زمینهها و مؤلفههای تحولخواهی در آثار علی اکبر صالحی/ علی صادقی و همکاران 37 |
24. نئوندورف، کیمبرلی ای. راهنمای تحلیل محتوا. ترجمهی حامد بخشی و وجیهه جلائیان بخشنده. مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، 1395.
25. آخوندف، ناظم. آذربایجان طنز روزنامهلری. کؤچورن: غ. ر. سپهری. تهران: انتشارات فرزانه. 1358.
26. کؤچرلی، فریدون بی. آذربایجان ادبیات تاریخی ماتریاللاری(بیرنجی جیلد ایکینجی حیصه). باکو: آذرنشر. 1925.
27. یعقوبزاده فرد، جلیل. مدرنلشمه و مدرنلیک شبسترلی میرزا علی معجزون مفکوره سینده. تبریز: قالان یورد. 1401.
28. axundzadə, mirzə fətəlı. əsarlər. bakı: şərq-qərb. 2005.
29. ələkbərli, faiq. azərbaycan türk fəlsəfi və ictimai fikir tarixi (XİX-XX əsrlər) i hissə. Bakı: elm və təhsil. 2018.
30. fəlsəfə mühazırələr toplusu. Bakı: azərbaycan respublikası daxili işlər nazirliyi polis akademiyası. 2014.
31. mir cəlal. azərbaycan ədəbi məktəblar(1905 – 1917). Baki. 2004.