Subject Areas :
1 * , aliakbar mostaghimi 2 , nasim nosoudi 3
1 -
2 - Yazd University
3 -
Keywords:
Abstract :
1. Bindé, J. (2001). Keys to the 21st century. New York: Berghahn Books.
2. Rescher, Nicholas (1998). Predicting the future. Albany, NY: State University of New York Press.
3. Welfare, S. (1989). New connexions. Harmondsworth: Penguin ELT.
4. Shakhnazarov, G. K. (1982). Futurology fiasco: a critical study of non-Marxist concepts of how society develops. Moscow: Progress Publishers.
5. Thompson, A. E. (1979). Understanding futurology: an introduction to futures study. Newton Abbot [Eng.]: David & Charles.
6. Ferkiss, V. C. (1977). Futurology: promise, performance, prospects. A Sage policy paper. Beverly Hills: Sage Publications.
7. Hostrop, R. W. (1973). Foundations of futurology in education. [Homewood, Ill: ETC Publications].
8. Flechtheim, O. K. (1966). History and futurology. Meisenheim am Glan: Hain.
9. Cornish, Edward (2004). Futuring: The exploration of the future. Bethesda, MD: World Future Society.
10.Dixon, Patrick (1998,2003,2007). Futurewise: Six Faces of Global Change. Profile Books.
11.Galtung, Johan and Inayatullah, Sohail. (1997). Macrohistory and Macrohistorians. Perspectives on individual, social and civilizational change. Westport, Ct, Praeger.
12.Godet, Michel (2004). Creating Futures Scenario Planning as a Strategic Management Tool. Economica, 2001.
13.History & Mathematics: Analyzing and Modeling Global Development. Edited by Leonid Grinin, Victor C. de Munck, and Andrey Korotayev. Moscow: KomKniga, 2006. P.10-38. ISBN 9785484010011.
14.Inayatullah, Sohail (2007). Questioning the future: Methods and Tools for Organizational and Societal Transformation. Tamsui, Tamkang University. Third Edition.
15.de Jouvenel, Bertrand (1967). The Art of Conjecture. (New York: Basic Books, 1967).
16.Lindgren, Mats and Bandhold, Hans (2003). Scenario Planning-the link between future and strategy. Palgrave Macmillan, Hampshire and New York.
17.Lindgren, Mats et al. (2005). The MeWe Generation. Bookhouse Publishing, Stockholm, Sweden.
18.Retzbach, Roman (2005). Future-Dictionary - encyclopedia of the future, New York, USA
19.Slaughter, Richard A. (2005). The Knowledge Base of Futures Studies Professional Edition CDROM. Foresight International, Indooroopilly, Australia
20.Woodgate, Derek with Pethrick, Wayne R. (2004). Future Frequencies. Fringecore, Austin, Texas, USA
21.Dr. Mike Goldsmith, The Knowledge, Fantastic Future
22.Bishop, Peter and Hines, Andy. (2006). Thinking about the Future: Guidelines for Strategic Foresight. Social Technologies, Washington, DC.
ما و آينده
علي اكبر مستقيمي* نسيم نوسودي** فتح الله مضطرزاده***
*مربي، دانشكده تاريخ، دانشگاه يزد
**كارشناس ارشد، دانشكده مهندسي پزشكي، دانشگاه صنعتي اميركبير
***استاد، دانشكده مهندسي پزشكي، دانشگاه صنعتي اميركبير
Moztarzadeh@aut.ac.ir
چكيده: در اين مقاله ضمن اشاره به فعاليتهايي كه در گذشته در ارتباط با آيندهنگري صورت گرفته است، به روشهاي جديد برنامهريزي براي آينده و تعريف چالشهاي كلاني كه در زمره آيندهنگري قرار ميگيرند پرداخته شده است. علاوه بر اين و براي نمونه به چند چالش مهم جهاني و اثرات آن اشاره گرديده است. در پايان به شرايط و الزامات تدوين و طراحي برنامهريزيهاي درازمدت اشاره شده است و بالأخره برنامهريزي درازمدت در ايران و ساير كشورها با نگاهي بر چشمانداز 20 ساله جمهوري اسلامي ايران با هم مقايسه گرديده است. کلید واژه : آينده، چشمانداز جمهوري اسلامي ايران.
|
مقدمه
اگرچه بحث آينده و آيندهنگاري به شيوه جديد آن سابقه چندان طولاني در كشور ما ندارد اما انسانها از دير باز سعي كردهاند آينده را پيشبيني نموده و يا آينده مطلوب خود را ترسيم كنند.
طرح مباحثي مانند «آرمان شهر»، توسط افلاطون و پرداختن به موضوعهاي مهم ديگري از اين قبيل، همگي بر اين واقعيت دلالت دارد كه بشر همواره نسبت به ترسيم آينده خود كنجكاو بوده و بعضاً تلاشهايش در اين راه به افراط و تفريط منجر گرديده است. پرداختن به موضوعهايي خرافي چون طالعبيني حاكي از افراط بشر در رابطه با آينده و درگيري خصوصاً سياستمداران به مسائل روزمره نشانه غفلت از چالشهاي عمدهاي است كه بشر در آينده با آن مواجه خواهد بود.
پيشرفت علم و فناوري و تحولاتي كه خصوصاً از قرنهاي 18 و 19 به بعد در زمينههاي مختلف علمي ايجاد گرديد، اين واقعيت را تقويت نمود كه، توسعه علم و فناوري ميتواند تغييرات مهمي را در زمينههاي نظامي و محيطي ايجاد نمايد كه قادر به دگرگونيهاي اساسي در آينده خواهند بود.
در اين رابطه برخي از دانشمندان اعلام نمودند كه قطعاً آينده
شبيه به گذشته نخواهد بود و از آنجا اين سؤال مهم براي
سياستمداران و انديشمندان مطرح شدكه اگر آينده شبيه به گذشته نيست پس به چه چيز شباهت خواهد داشت و در اين رابطه براي برنامهريزان كشورها بيش از پيش روشن شد كه جوامعي كه آينده خود را نسازند، ديگران برايشان آينده را رقم خواهند زد.
براساس آنچه در بالا بدان اشاره رفت از قرن 19 به بعد عمده فعاليتهاي مربوط به آيندهشناسي مبتني بر تغيير و تحولات ناشي از توسعه علم و فناوري ميباشد زيرا از اين راه دگرگون سازترين تغييرات در آينده به وقوع خواهد پيوست.
براساس تحولات علم و فناوري بايد در آينده انتطار داشت تا تغييرات نظامي- اقتصادي، بازار كار و كالا، و تحولات فرهنگي ناشي از مهاجرت و توسعه رسانهها به چالشهاي عمده ملل جهان تبديل شود؛ و از سوي ديگر تخريب محيطزيست، تحليل منابع معدني، تحولات جامعهشناسي ناشي از توسعه علم و فناوري همه و همه حاكي از اين واقعيت خطرناك است كه بشر در آينده از آرمانشهر ترسيمي توسط فلاسفه، فاصله و انحراف نگرانكنندهاي خواهد داشت.
موضوع ديگري كه از اين منظر اهمیت پيدا ميكند اين پديده
است كه تحولات علم و فناوري ميتوانند منجر به دگرگونيهاي عظيم اجتماعي در كشورها شوند و از آنجا كه در گذشته عمدتاً انقلابهاي واقع شده در جوامع مختلف دگرگونيهاي عظيمي را در جهان ايجاد نمودهاند، اين سؤال بيش از پيش اهميت مييابد كه تحولات علم و فناوري و عوارض حاصل از آن، از قبيل بسط شكاف بين فقير و غني، افزايش بيكاري در جوامع در حال توسعه، بيماريهاي ناشي از صنعتي شدن و عوارض ديگري از اين نوع در آينده چگونه بهوجود ميآيند و چگونه ميتوان آنها را كنترل نمود.
چالشهايي از اين نوع، محور تحقيقات گستردهاي در رابطه با آيندهنگري گرديده است و سازمانها و ساختارهايي در كشورهاي مختلف جهان اين مأموريت را بهعهده گرفتهاند تا به جوانب مختلف ناشي از توسعه علم و فناوري بپردازند. بهاين جهت شاهد تحقيقات گستردهاي در اين رابطه در جهان هستيم.
با توجه به مطالب فوق منابع فراواني كه حاصل آثار تحقيقاتي تعداد بيشماري از انديشمندان ميباشد، هم اكنون در دسترس صاحب نظران ميباشد، و اطلاع از اين موضوعات و دامنه و وسعت آنها ميتواند اطلاعات و آگاهيهاي لازم را براي برنامهريزان فراهم نمايد. از طرف ديگر انجمنها و سازمانهاي مختلفي در اين رابطه تأسيس يافته و در حال گسترش ميباشند و هم اكنون متخصصان آيندهنگري به مشاوران بلافصل سياستگذاران و برنامهريزان در كشورها تبديل شدهاند.
علاوه بر اين، موضوعهايي چون ساخت خانههاي مسكوني و نيروگاههاي اتمي، فرودگاهها، برنامهريزي براي لولهكشي نفت و گاز و موارد نظير آنها در زمره پروژههاي دراز مدت محسوب گرديده و اجراي موفقيتآميز آنها بايد توأم با لحاظ نمودن تحولات آينده باشد.
آنچه تاكنون توسط دانشمندان و از نظر زماني بهعنوان برنامههاي مربوط به آينده طبقهبندي شده، ذكر اين موضوع است كه موضوعهاي آيندهنگري تا 20 سال را كوتاه مدت، تا 50 سال را ميانمدت و بيش از 100 سال را درازمدت طبقه بندي ميكنند و مطالعات برنامهريزي و سياستگذاري در كشورها نشان ميدهد كه برنامهريزي كشورهاي مختلف با در نظر گرفتن مطالب فوق تنظيم و تدوين ميگردد.
لازم به يادآوري است كه نه تنها سياستگذاران و برنامهريزان كشورها برنامههاي خود را در سطح ملي براساس چالشهاي مربوط به آينده تنظيم مينمايند بلكه هم اكنون حتي بخش خصوصي نيز بايد جهت كاهش آسيبهاي ناشي از چالشهاي فوق بيش از پيش پارامترهاي ذكرشده را در برنامهها و استراتژيهاي خود لحاظ نمايد. افزايش سرعت مهاجرت كالا در جهان، نظير آنچه هم اكنون در رابطه با كالاهاي چيني مشاهده ميشود، تحولات پرشتاب فناوريهاي نو، مطالعه بازار و تجارت كالا و مبادلات بينالمللي را وارد عرصهاي جديد نموده و بهويژه بخش خصوصي نياز دارد كه براي بقاي خود، با استفاده از صاحبنظران امر، به برنامهريزي بپردازد تا حتيالامكان ريسك ناشي از سرمايهگذاري را كاهش دهد.
چالشهاي كلان 1 آينده
از اساسيترين بحثهايي كه هم اكنون وجود دارد و فعاليتهاي بخشي از دانشمندان را بهخود اختصاص داده است، اين سؤال مهم است كه چالشهاي كلان آينده كدامند و چگونه ميتوان آنها را شناخت و از همه مهمتر چگونه ميتوان براي مواجهه با آنها برنامهريزي نمود. البته موضوعات فوق عمدتاً جهاني و يا منطقهاي و بعضاً و خصوصاً در كوتاهمدت و ميانمدت ميتوانند حتي ملي تلقي شوند. شناخت اين چالشها و برنامهريزي براي كنترل و هدايت آنها از عمدهترين مباحث در امر سياستگذاري محسوب ميشود. چالشهاي كلاني كه موضوع آيندهنگري ميباشند بايد براساس اجماع دانشمندان، داراي ويژگيهاي زير باشند:
1. تحولات ناشي از موضوعات «چالشهاي كلان» بايد در محدوده زماني 20 ،50 و يا 100 سال اتفاق بيفتد.
2. در اثر تحولات ناشي از موضوع فوق بايد تأثير و تغييرات بنيادين در جامعه و يا طبيعت به وجود آيد.
البته موضوعهاي منحصر به چالشهاي كلان نامبرده شده در فوق، ميتوانند بهروشهاي گوناگون علمي از جمله روش دلفي و يا جمعبندي نقطه نظرهاي صاحبنظران مختلف در عرصههايي مانند سياست، اقتصاد، علوم، فناوري، جامعه و فرهنگ بررسي و الويتبندي شده و محدوده زماني آنها مشخص شود. بر اساس مطالعات انجام شده تاكنون و مدلهاي ارائه شده در اين رابطه و بهصورت اجمالي ميتوان به نمونهاي از عمدهترين چالشهاي كلان در زير اشاره نمود:
1. تحولات ناشي از نوآوري در علم و فناوري
2. تحولات ناشي از تخريب محيطزيست، تحليل منابع معدني و فرسايش خاك
3. تغيير و تحولهاي جمعيتي و دگرگونيهاي اجتماعي
4. جهاني شدن اقتصاد، تغييرات بازاركار، مهاجرت و تأثير آن بر جوامع
5. تأثيرات ناشي از نابرابريهاي علمي، صنعتي، فرهنگي بين كشورهاي درحال توسعه و ساير كشورها
6. رويكرد جوامع به زندگي فردي2 در جامعه و محيط كار و تهديدهاي مربوط به بنيان خانواده
همان گونه كه مشاهده ميشود ميتوان چالشهاي كلان پيش روي جامعه بشري را با استفاده از صاحبنظران تدوين و تعيين نمود كه اين كار تا حد زيادي انجام پذيرفته است و خصوصاً در رابطه با چالشهاي كلان و منطقهاي بررسيهاي گستردهاي صورت پذيرفته است. براي روشن شدن مطلب و به عنوان نمونه ميتوان به برخي تأثيرات بعضي از چالشهاي فوق بر سازوكارهاي زندگي بشر در آينده اشاره نمود.
مثلا در رابطه با چالش كلان مربوط به محيطزيست و منابع معدني ميتوان آثار و عواقب زير را پيشبيني نمود.
در اثر تخريب محيطزيست روزانه حوادث زير بر طبيعت تحميل ميشود :
· روزانه 60 ميليون تن CO2 وارد اتمسفر ميشود.
· روزانه 55 هزار هكتار زمين كشاورزي نابود ميشود.
· روزانه 20 هزار هكتار جنگل نابود ميشود.
· روزانه صد الي دويست نوع گياه و حيوان نابود ميشود.
بر اساس آنچه در فوق به آن اشاره شد اگر وضع به همين منوال پيش برود بهنظر ميرسد كه منابع طبيعي و معدني در 80 سال آينده از بين برود. در اثر تخريب محيطزيست و مسئله كمآبي پيشبيني ميشود كه در قرن بيست و يكم حدود 4ر2 ميليارد انسان از آب آشاميدني سالم محروم باشند (خصوصاً در آسيا ،آفريقا و آمريكاي لاتين).
به آثار ناشي از تخريب محيطزيست در گزارشها و مجامع بينالمللي به اندازه كافي اشاره شده است و جهت پرهيز از اطاله كلام در اينجا از پرداختن به همه موارد حاصل از تخريب محيطزيست و منابع طبيعي خودداري ميكنيم.
عليرغم مطالب فوق بايستي به مهاجرت ناشي از تغييرات آب و هوايي، آلودگي منابع آبي و انتشار بيماريهاي گوناگون ناشي از آلودگي آب و غذا اشاره نمود.
در رابطه با چالش عمده مربوط به تغييرات اقتصادي و تحولات بازار كار ميتوان به موارد زير اشاره كرد.
بهنظر ميرسد كه در اثر توسعه سريع ناشي از نوآوري علمي و تحولات اقتصادي در آينده بازار كار بهكلي دگرگون شود.
نگاهي به گذشته نشان ميدهد كه در اثر تحولات فوق تغييرات عظيمي در توزيع نيروي كار در جهان صورت گرفته است مثلا در آغاز قرن نوزدهم با اختراع خيش فولادي، نيروي كار ملي كشاورزي از حدود 4ر3 كل نيروي كار به 2ر1 كاهش يافت و با ادامه توسعه علمي و نوآوري در فناوري شاهديم كه امروزه تنها 3 % كل نيروي كار در بخش كشاورزي مشغول به فعاليت ميباشند.
نيروهايي كه از بخش كشاورزي بيرون رانده شدهاند بعضاً در بخشهاي جديدي كه فناوري ايجاد نموده مشغول بهكار ميشوند اما خصوصاً در كشورهاي در حال توسعه بيشتر اين افراد بيكار ميمانند. گزارشهاي موجود نشان ميدهند كه در دهههاي گذشته عليرغم اينكه توليدات صنعتي افزايش چشمگيري داشتهاند اما مشاغل ايجاد شده به نصف كاهش يافته است. همزمان با افزايش توليدات صنعتي، عرصه جديدي از فناوري ظهور نمود كه اگرچه قادر بود مشاغل جديدي را خلق كند، اما همزمان موجب بيكاري و حذف مشاغل فراواني گرديد. بهوجود آمدن رايانه با آغاز قرن 21
موجب گرديد تا بهسرعت، ماشين جاي نيروي كار را بگيرد و توليد بهصورت خودكار درآيد.
پيامدهاي جديد فناوري در سطح ملي و جهاني بايد واقعبينانه مورد بررسي و تحليل صاحبنظران قرار گيرد. عدهاي معتقد هستند كه فناوري موجب خواهد شد كه رنج و مشقت لازم براي توليد و فراهم نمودن وسايل مورد نياز بشر براي هميشه از دوش كارگران برداشته شده و بر دوش ماشينها گذاشته شود و عدهاي نيز اعتقاد دارند كه جامعه بدون كارگر، بيانگر بيكاري و تنگدستي جهاني است كه به ناامني و شورشهاي جهاني مبدل خواهد شد. در هر حال آنچه كه مورد توافق همگان است اين است كه ما پا به عرصهاي ميگذاريم كه ماشينآلات بهتدريج وظايف آدميان را به عهده ميگيرند. هم اكنون شركتهاي بزرگ فرامليتي با شتاب به دنبال جايگزين كارگران خود با ماشينآلات ميباشند و اين امر آنچنان گسترده است كه حتي مديران مياني اين شركتها در شرف اخراج شدن هستند. از نظر عده زيادي از دانشمندان، جهان بدون كار، مقطع جديدي از تاريخ بشريت است كه هم اكنون آغاز شده است و بايد بررسي نمود كه برندگان و بازندگان اين مقطع از تاريخ چه كساني هستند.
رواج فناوريهاي پيچيدهتر همراه با افزايش بهرهوري به معناي آن است كه اقتصاد جهاني ميتواند با درصد كمتري از نيروي كار، كالاها و خدمات بيشتري را توليد نمايد. البته بعضي از فلاسفه معتقدند كه استفاده از ماشينهاي كارآمدتر و استفاده بهتر از زمان به آيندهاي بدون كارگر منجر خواهد شد، آيندهاي كه سرشار از فراواني بوده و به اوقات آزاد و نامحدود ميانجامد. و كارگران و ساير مردم ميتوانند با فراغ بال بيشتر زندگي خود را با آسودگي بيشتري بگذرانند و بدين ترتيب يك آرمان شهر جديد كه مشهور به "بهشت تكنولوژي" است شكل خواهد گرفت.
هم اكنون اين سؤال مطرح است كه آيا انقلاب تكنولوژيك به تحقق روياي آرمانشهري دير پا ميانجامد كه ماشينآلات جايگزين كار آدمي ميشود و در نهايت با آزادسازي انسان او را به دوران "پسا بازار" هدايت ميكند؟ پاسخ به اين پرسش بهعهده فلاسفه و دانشمندان علوم اجتماعي ميباشد.
تحولاتي كه از نظر تاريخي در عرصه تكنولوژي صورت گرفته موجب دگرگونيهاي عميق اجتماعي و اقتصادي گرديده است. كشف نيروي بخار در ابتدا توانست دگرگوني عظيمي را در عرصه توليد پديد آورده و سپس با جايگزيني ذغالسنگ با نفت و كشف الكتريسيته توانستند بار عظيم كار را از دوش آدمي برداشته و بر دوش ماشين بگذارند. و با پايان يافتن جنگ جهاني دوم، اختراع كامپيوتر و روباتها، توسط عدهاي از دانشمندان به عنوان سومين رويداد بزرگ جهان شمرده شدند كه اولين رويداد پيدايش كيهان، و دومين ظهور حيات و سومين ظهور هوش مصنوعي بوده است. اگر چه دانشمندان، فيلسوفان و منتقدان اجتماعي بر سر تفاوت بين "هوش مصنوعي" و "هوش واقعي"، هم داستان نميباشند. اما بدون ترديد كامپيوترها قادر به اعمال پيچيدهاي هستند كه بايد با برداشتي جديد با آنها برخورد نمود و هم اكنون عدهاي معتقدند كه به زودي تواناييهاي رايانه ميتواند از هوش انسان پيشي گيرد. از هم اكنون ساخت رايانههايي آغاز شده است كه قادر بهخواندن متن، درك گفتار پيچيده، تفسير و ايجاد اشارات چهره و حتي پيشبيني رفتار انسان ميباشند. و بدين ترتيب و بهرغم ادعاي برخي از متخصصين، كارايي اين ماشينها از لحاظ پيچيدگي به گونهاي خواهد شد كه ميتوانند از عهده پيچيدگيهاي خود برآيند و آنگاه ما با سيستمهايي سروكار خواهيم داشت كه خودشان تكامل مييابند.
هم اكنون دانشمندان معتقدند كه تا پايان نيمه اول قرن بيست و يكم اين امكان وجود خواهد داشت كه كامپيوترهاي انسانگونه با ايجاد تصاوير سه بعدي ليزري و زنده قادر به ارتباط با انسانهاي واقعي در زمان و مكان واقعي شوند به نحوي كه حتي شايد از انسانهاي واقعي هم قابل تشخيص نباشند و اين موجودات جديد هوشمند سزاوار عزت و احترام خواهند بود اين موضوع چند سال قبل كه خانم مارگارت تاچر - نخست وزير انگلستان- در ژاپن با يك روبات دست داد توجه جهانيان را بهخود جلب نمود و دانيال هيليس با هويت قائل شدن براي رابطه خود با كامپيوتر از اين هم پيشتر ميرود و ميگويد: "دوست دارم كامپيوتري بسازم كه به من افتخار كند."
چندي قبل گروهي از دانشمندان، فلاسفه و دانشگاهيان به رهبري جيرابرت اپنهايمر با نامهاي سرگشاده خطاب به كندي، رييس جمهور وقت آمريكا در نيويورك تايمز خواستار گفتگويي ملي در رابطه با تكنولوژي شدند و آنها اعتقاد داشتند كه در تاريخ بشريت تاكنون در هيچ مقطعي چون امروز توزيع منابع اقتصادي متكي به ماشين نبوده است و بدين ترتيب بايد عواقب و چگونگي شرايط جديد مورد ارزيابي و تحليل قرار گيرد. هم اكنون براورد ميشود كه هر روبات بتواند جايگزين چهار كارگر شود و اين روباتها ميتوانند در صورت استفاده 24 ساعته از آنها، سرمايه را كه صرف خريد آنها شده، يكساله مستهلك كنند.
براساس گزارش سازمان بينالمللي كار در يك دوره 25 ساله در كشورهاي سازمان همكاري اقتصادي و توسعه (OECD)، توليد فولاد فقط 6 درصد افت كرده و اين در حالي است كه بيش از پنجاه درصد از شاغلين بخش فولاد كار خود را از دست دادهاند. در يك دوره 15 ساله بيش از يك ميليون شغل در صنعت فولاد كشورهاي (OECD)، حذف شده است كه علت عمده آن بهبود در بهرهوري ذكر شده است. صنايع پلاستيك- معدن و ... نيز روندي مشابه را دارند كه جهت پرهيز از اطاله كلام از ذكر آمار و ارقام هر يك از بخشها بهطور جداگانه خودداري ميشود. هماكنون ماشينهاي هوشمند سلسله مراتب اداري را طي ميكنند و جانشين كارمندان ميشوند و حتي سطوح مديريت را اشغال كردهاند.
علاوه بر اين رشتههاي علمي به تدريج به اشغال ماشينهاي هوشمند در ميآيند. عرصههاي آموزش، هنر و حتي نويسندگي تا حد زيادي به تسخير ماشينهاي هوشمند درآمدهاند و حتي نوازندگان ناظر ظهور نسل جديدي از ماشينهاي هوشمند هستند كه بهسرعت شيوه نواختن و ساخت موسيقي را متحول ميكنند.
هدف از عنوان مثالهايي در رابطه با چالشهاي كلان آينده اين بود تا به اهميت و دامنه اين تغيير و تحولات تأكيد بيشتري شود و اين در حالي است كه شرح كامل اين تأثيرات ميتواند موضوع مقالهاي جداگانه باشد و ذكر همه اين تأثيرات از زواياي گوناگون در اين مختصر نميگنجد. آنچه كه بايد در اين جا مورد تأكيد قرار گيرد اين است كه برنامهريزان و سياستگذاران كشورها بايد اطلاعات و شناخت خود را از تحولات آينده و آثار ناشي از آن گسترش داده و با استفاده از نقطه نظرات صاحبان انديشه و فرهنگ به تحليل تحولات آينده بپردازند.
برنامهريزي مبتني بر آيندهنگري، موضوعي است كه در كشورهاي در حال توسعه به فراموشي سپرده شده و يا بسيار كم رنگ است و تأسف بارتر از آن، اينكه بعضاً برخي از سياستگذاران به اهميت چالشهاي كلان آينده اعتراف ميكنند اما در عمل آنچه كه انجام ميدهند همانا روزمرگي و بياعتنايي به ادعاي خود ميباشد.
ما و آينده
با توجه به مطالبی که به آن اشاره شد، یکی از مباحثی که برای کشور ما از اهمیت زیاد برخوردار است، شناخت چالشهای جهانی، بومی و منطقهای و داشتن برنامه و استراتژی برای رویارویی و مواجهه با آنهاست. البته ما شاهد بوده و هستیم که در کشور ما برنامههای پنج ساله توسعه، تدوین و به اجرا گذاشته شده است. همانگونه که قبلاً اشاره شد برنامههای پنج ساله در طبقهبندیهای موجود در زمرهي موضوعها و برنامههای مربوط به آیندهنگری محسوب نمیشوند، اما میتوانند به عنوان پیش نیاز و مقدمه آن منظور شوند.
علاوه بر این برنامه چشمانداز بیست سالهی جمهوری اسلامی ایران که حدود چهار سال از ابلاغ آن میگذرد میتواند در زمرهی برنامههای آیندهنگری محسوب شود و اخیراً اعلام تدوین و پایان یافتن نقشه جامع علمی کشور میتواند از موضوعاتی باشد که در این رابطه قابل مطالعه و ملاحظه میباشد.
بر اساس گزارشهای بینالمللی و تجارب سایر کشورها، اصولاً کشورهایی میتوانند به آیندهنگری بپردازند که پیش زمینه و الزامات زير را داشته باشند:
داشتن استراتژی و اهداف درازمدت در هر کشور باید مطابق معیارها و شاخصهای شفاف و دقیق تعیين و تدوین شود، با ذکر این نکته که این اهداف نباید شعارگونه و انشایی باشند، در غیر این صورت همانگونه که در بسیاری از برنامهریزیهای کشور شاهد آن هستیم، به علت مبهم و غیر شفاف بودن اهداف، هدایت،کنترل و نظارت بر تحقق این اهداف عملاً غیر ممکن شده و برنامه به فراموشی سپرده میشود.
مسئله دیگری که برای برنامهریزی آینده حائز اهمیت فراوان است ثبات سیاسی- اجتماعی کشورهاست. چون تغیير مداوم در سیاستها و اهداف، منجر به نوسانات کوتاه مدت در برنامهها شده و دستیابی به اهداف بلندمدت مختل و غیرممکن میشود. اصولاً برنامههای درازمدت در صورت وجود یک انتظام ملی قابل تحقق میباشد. اغتشاشات سیاسی و جریانی و تغيیرات سلیقهای آفت بزرگی برای برنامهریزیهای درازمدت محسوب میشوند. موضوعی که ما بعضاً در کشور با آن روبرو میباشیم.
تدوین برنامههای درازمدت و تعیین جایگاه ایران در مواجه با آن در صورتی تحقق مییابد که دانشمندان و برنامهریزان کشور به آمار و ارقام ملی دسترسی داشته باشند. زیرا تعیین شاخصها و اهداف بدون در دست داشتن آمارهاي معتبر ملی امکانپذیر نمیباشد. متأسفانه به دلايلي محققان کشور ما از دسترسی به آمار مستند ملی محروم میباشند. اینکه به چه علت از انتشار آمار معتبر ملی خودداری میشود و یا اصلاً چرا آماری وجود ندارد، موضوع مورد بحث این مقاله نمیباشد و باید در جای دیگر مورد بررسی قرار گیرد. از طرف دیگر آماری که بعضاً و گاهاً توسط سازمانها
منتشر میشود به علت عدم بهکارگیری روشهای معتبر علمی در تهیهی آنها، عمدتاً غیرقابل استفاده هستند و نمیتوان به آنها استناد کرد و یا آنها را مبنای مقایسه در سطح بینالمللی قرار داد.
تعیین موضوعات و برنامههای درازمدت باید توسط متخصصان و صاحبنظران بر اساس مدلهای علمی تأیید شده انجام پذیرد. اینکه صرفاً افرادی هر چند دلسوز و قابل تأیید با هم برنامهای را تدوین کنند که در آن به همهی ابعاد چنین موضوعی پرداخته نشود، قطعاً نتیجه نهایی و مطلوب را بهدست نميدهد. در مدلهای ارائه شده در سطح بینالمللی و تجارب سایر کشورها میتوان ترکیب مطلوب صاحبنظران و متخصصان واجد صلاحیت برای تدوین چنین برنامهای را استخراج و استناج نمود. اگرچه در اینجا کپی کردن و تقلید از آنچه دیگران انجام دادهاند مطرح نمیباشد و میتوان در صورت لزوم عناصر بومی را در هر برنامهای لحاظ نمود، اما باید چارچوب و شاخصهای علمی و نظری در آن حتماً رعایت شود.
عمدهترین موضوع برای اجرای برنامههای درازمدت، داشتن مدیریت و ساختار علمی لازم برای تحقق چنین برنامههایي است. یکی از شاخصهای مهم در این رابطه قرار گرفتن دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی و علمی در مدار توسعه و برنامهریزی
کشورهاست. تجارب گذشته نشان میدهد که متأسفانه در كشور ما چنین ساختاری وجود ندارد و دانشگاههای ما علیرغم داشتن سرمایههای علمی مانند اساتید مجرب و دانشمند و دانشجویان
فوقالعاده با هوش و زبانزد در سطح جهان به علت موانع متعدد که بارها مورد بررسی قرار گرفته نمیتوانند به عنوان محور توسعه کشور و پشتيبان برنامه های درازمدت ملی عمل نمایند.
البته موارد متعدد دیگری نیز وجود دارند كه قصد نگارنده پرداختن به همهي عوامل مؤثر نميباشد اگرچه مطالعات بسیار زیادی خصوصاً در سطح بینالمللی به این موضوع، پرداختهاند.
با توجه به موارد فوق هم اكنون ميتوان بر اساس مدلهاي
ارائهشده پيشبيني نمود كه برنامههاي دراز مدت در جمهوري اسلامي ايران تا چه حد ميتوانند به تحقق اهداف خود اميدوار باشند.
منابع
1. Bindé, J. (2001). Keys to the 21st century. New York: Berghahn Books.
2. Rescher, Nicholas (1998). Predicting the future. Albany, NY: State University of New York Press.
3. Welfare, S. (1989). New connexions. Harmondsworth: Penguin ELT.
4. Shakhnazarov, G. K. (1982). Futurology fiasco: a critical study of non-Marxist concepts of how society develops. Moscow: Progress Publishers.
5. Thompson, A. E. (1979). Understanding futurology: an introduction to futures study. Newton Abbot [Eng.]: David & Charles.
6. Ferkiss, V. C. (1977). Futurology: promise, performance, prospects. A Sage policy paper. Beverly Hills: Sage Publications.
7. Hostrop, R. W. (1973). Foundations of futurology in education. [Homewood, Ill: ETC Publications].
8. Flechtheim, O. K. (1966). History and futurology. Meisenheim am Glan: Hain.
9. Cornish, Edward (2004). Futuring: The exploration of the future. Bethesda, MD: World Future Society.
10.Dixon, Patrick (1998,2003,2007). Futurewise: Six Faces of Global Change. Profile Books.
11.Galtung, Johan and Inayatullah, Sohail. (1997). Macrohistory and Macrohistorians. Perspectives on individual, social and civilizational change. Westport, Ct, Praeger.
12.Godet, Michel (2004). Creating Futures Scenario Planning as a Strategic Management Tool. Economica, 2001.
13.History & Mathematics: Analyzing and Modeling Global Development. Edited by Leonid Grinin, Victor C. de Munck, and Andrey Korotayev. Moscow: KomKniga, 2006. P.10-38. ISBN 9785484010011.
14.Inayatullah, Sohail (2007). Questioning the future: Methods and Tools for Organizational and Societal Transformation. Tamsui, Tamkang University. Third Edition.
15.de Jouvenel, Bertrand (1967). The Art of Conjecture. (New York: Basic Books, 1967).
16.Lindgren, Mats and Bandhold, Hans (2003). Scenario Planning-the link between future and strategy. Palgrave Macmillan, Hampshire and New York.
17.Lindgren, Mats et al. (2005). The MeWe Generation. Bookhouse Publishing, Stockholm, Sweden.
18.Retzbach, Roman (2005). Future-Dictionary - encyclopedia of the future, New York, USA
19.Slaughter, Richard A. (2005). The Knowledge Base of Futures Studies Professional Edition CDROM. Foresight International, Indooroopilly, Australia
20.Woodgate, Derek with Pethrick, Wayne R. (2004). Future Frequencies. Fringecore, Austin, Texas, USA
21.Dr. Mike Goldsmith, The Knowledge, Fantastic Future
22.Bishop, Peter and Hines, Andy. (2006). Thinking about the Future: Guidelines for Strategic Foresight. Social Technologies, Washington, DC.
1. [1] Megatrends
[2] 1.individualism