تدوین مدل راهبردی جهت رابطه دانشگاه و"صنعت" با هدف جذب دانشجو
محورهای موضوعی : عمومى
مهدی بهاردوست
1
(استادیار، دانشکده مدیریت، دانشگاه آزاد اسلامی واحد هادیشهر، آذربایجان شرقی، ایران)
فریبا حنیفی
2
(استادیار، دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، تهران، ایران)
حسن شهرکی پور
3
(دانشیار، دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، تهران، ایران)
کلید واژه: سیاست های جذب دانشجو, دانشگاه, صنعت,
چکیده مقاله :
هدف اين مقاله تدوین مدل راهبردی جهت رابطه دانشگاه و"صنعت" با هدف جذب دانشجو می باشد. روش پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی بود. جامعه آماری در بخش کیفی شامل سه 20 نفر از سه گروه 1) خبرگان صنعتی؛ بهعنوان نمایندۀ بخش صنعت؛ 2) مدیران و کارشناسان وزارت صنعت، بهعنوان نمایندۀ بخش دولتی و سیاستگذاری؛ 3) روسای دانشگاهها و معاونین واحدهای دانشگاهی و اعضای شورای برنامه ریزی دانشگاه های آزاد،اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی که دارای تجارب و اطلاعات غنیتری در زمینۀ ارتباط دانشگاه با صنعت هستند..رويکرد نمونه گیری، هدفمند و روش نمونه گیری صاحبنظران کلیدی بود. ابزار پژوهش، مصاحبه عمیق نیمه ساخت مند بود. دربخش کیفی و در قسمت اول، استخراج داده ها و مولفه ها با روش کد گذاری وروش داده بنیاد می باشدسپس جهت ساخت مدل پژوهش از مصاحبه با خبرگان و پرسشنامه استفاده شده است. الگوی مستخرج از تجزیه وتحلیل یافته های پژوهش در قالب هفت بعد اصلی، و سی پنج معیار طراحی شد. هفت بعد اصلی عبارت اند از:« عوامل داخل و درون دانشگاهی »« عوامل خارج و برون دانشگاهی »«سیاست گذاری وطراحی مجدد»« ارتقاء آکادمیک»«بسترهای قانونی»«تحولات اساسی»«نهادینه کردن »در بخش کمی روش تحقیق توصیفی - پیمايشی بودو جامعه آماری شامل31 نفر شامل اساتید دانشگاه آزاد، روسای دانشگاه آزاد و فعالین حوزه صنعت، مدیریت و مسائل جذب دانشجوكه طبق احكام كارگزيني رسمي آزمايشي، قراردادي، رسمي قطعي در بخشهاي مختلف اين سازمان در سال تحصیلی 1399-1398 اشتغال داشتهاندکه برای اعتباريابی الگو، با استفاده از رويکرد نمونه گیری هدفمند و روش صاحبنظران کلیدی، انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته بر اساس شبکه مضامین بخش کیفی بود.
The purpose of this article is to develop a strategic model for the relationship between university and "industry" with the aim of attracting students.The research method was heuristic. The statistical population in the qualitative section includes three20people from three groups1) industrial experts; As a representative of the industry sector;2)Managers and experts of the Ministry of Industry, as representatives of the public sector and policy-making;3)Heads of universities and vice chancellors and members of the Planning Council of Free Universities, members of the Supreme Council of the Cultural Revolution who have richer experiences and information in the field of university-industry relations.The sampling approach was purposeful and the sampling method was key experts.The research tool was a semi-structured in-depth interview.In the qualitative part and in the first part,the extraction of data and components is based on the coding method and data method of the foundation.Then,interviews with experts and a questionnaire have been used to construct the research model.The model extracted from the analysis of research findings was designed in the form of seven main dimensions,and thirty-five criteria.The seven main dimensions are:"internal and external factors","external and external factors","policy-making and redesign","academic promotion","legal contexts","fundamental changes","institutionalization"in the quantitative part of the descriptive research method-Budo survey The statistical population includes31people including Azad University professors,Azad University presidents and activists in the field of industry,management and student recruitment issues who have been employed in different parts of the organization in the academic year 1398-1399 in accordance with the rules of formal,contract,and formal recruitment.The model was selected using purposive sampling approach and the method of key experts.The instrument used in the quantitative section was a researcher-made questionnaire based on the qualitative section content network.
حسینی، حسن و فرهادینهاد، رومینا (1394). شناسایی مقیاسهای سنجش تصویر ذهنی از برند در دانشگاه. فصلنامه اندازهگیری تربیتی، (8)3، 109-132.
ذاکر صالحی ،غلامرضا وطالحی نجف آبادی ،مایده(1395)."ارائه راهبردهایی برای جذب دانشجویان خارجی در ایران"موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی.
غلامی ،زهرا و آراسته حمیدرضا (1397) ، طراحی الگوی کارکرد پژوهشی دانشگاهها با رویکرد صنعت یاری،فصلنامه مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی ، مقاله 11، دوره 8، شماره 27، تابستان 1397، صفحه 231-253
میرغفوری، سید حبیباله؛ شعبانی، اکرم؛ محمدی، خدیجه و منصوری محمدآبادی، سلیمان (1395). شناسایی و رتبهبندی عوامل مؤثر بر بهبود کیفیت خدمات آموزشی با استفاده از رویکرد تلفیقی ویکور فازی و مدلسازی ساختاری تفسیری. فصلنامه آموزش و ارزشیابی، (34)-9 .
Gill, S.(2016) Overseas Students' Intercultural Adaptation as Intercultural Learning: A Transformative Framework. Compare: A Journal of Comparative and International Education 37(2): 167–183.
Thurik, A.R.(2009) Entrepreneurship, economic growth and policy in emerging economies, UNU -WIDER Research Paper RP2009/12, United Nations University and World Institute for Development Economics Research, Helsinki, March.
Parshakov, P., Parshakov, P., Shakina, E. A., & Shakina, E. A. 2018. “With or without CU: a comparative study of efficiency of European and Russian corporate universities”. Journal of Intellectual Capital. Vol. 19(1). Pp. 96-111.
Leal Filho, W., Morgan, E. A., Godoy, E. S., Azeiteiro, U. M., Bacelar-Nicolau, P., Ávila, L. V. & Hugé, J. (2017). “Implementing climate change research at universities: Barriers, potential and actions”. Journal of Cleaner Production. Vol. 170. Pp. 269-277.
Cricelli, L., Greco, M., Greco, M., Grimaldi, M., Grimaldi, M. & Llanes Dueñas, L. P. (2018). “Intellectual capital and university
performance in emerging countries: evidence from Colombian public universities”. Journal of Intellectual Capital. Vol. 19(1). Pp. 71-95.
Creswell, J. W., & Plano Clark, V. L. (2007). Designing and conducting mixed methods research.Thousand Oaks, CA: Sage Olsen, Deborah (2000) "Institutional Research". New Directions for IR, NO. 111, Jossey ـ Bass. A Wiley Company
. Terenzini, Patrick. (1999) "On the Nature of Institutional Research and Knowledge and Skills it Requires". New Directions for IR, NO. 104, US: Jossey ـ Bass, publishers.
تدوین مدل راهبردی جهت رابطه دانشگاه و صنعت با هدف جذب دانشجو
* مهدی بهاردوست ** فریبا حنیفی *** حسن شهرکیپور
* استادیار، دانشکده مدیریت، دانشگاه آزاد اسلامی واحد هادیشهر، آذربایجان شرقی، ایران bahardoostmahdi@yahoo.com
** استادیار، دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، تهران، ایرانfariba_hanifi@yahoo.com
*** دانشیار، دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، تهران، ایران hsharakipour44@gmail.com
تاریخ دریافت: 12/12/1399 تاریخ پذیرش: 05/06/1400
صص: 103-118
چکیده
هدف اين مقاله تدوین مدل راهبردی جهت رابطه دانشگاه و"صنعت" با هدف جذب دانشجو می باشد. روش پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی بود. جامعه آماری در بخش کیفی شامل سه 20 نفر از سه گروه 1) خبرگان صنعتی؛ بهعنوان نمایندۀ بخش صنعت؛ 2) مدیران و کارشناسان وزارت صنعت، بهعنوان نمایندۀ بخش دولتی و سیاستگذاری؛ 3) روسای دانشگاهها و معاونین واحدهای دانشگاهی و اعضای شورای برنامهریزی دانشگاه های آزاد، اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی که دارای تجارب و اطلاعات غنیتری در زمینۀ ارتباط دانشگاه با صنعت هستند. رويکرد نمونهگیری، هدفمند و روش نمونهگیری صاحبنظران کلیدی بود. ابزار پژوهش، مصاحبه عمیق نیمه ساختمند بود. دربخش کیفی و در قسمت اول، استخراج دادهها و مولفهها با روش کد گذاری وروش دادهبنیاد میباشد سپس جهت ساخت مدل پژوهش از مصاحبه با خبرگان و پرسشنامه استفاده شده است. الگوی مستخرج از تجزیه وتحلیل یافتههای پژوهش در قالب هفت بعد اصلی و سی پنج معیار طراحی شد. هفت بعد اصلی عبارتاند از: «عوامل داخل و درون دانشگاهی » « عوامل خارج و برون دانشگاهی» «سیاست گذاری وطراحی مجدد» «ارتقاء آکادمیک» «بسترهای قانونی» «تحولات اساسی» «نهادینه کردن »در بخش کمی روش تحقیق توصیفی - پیمايشی بودو جامعه آماری شامل31 نفر شامل اساتید دانشگاه آزاد، روسای دانشگاه آزاد و فعالین حوزه صنعت، مدیریت و مسائل جذب دانشجوكه طبق احكام كارگزيني رسمي آزمايشي، قراردادي، رسمي قطعي در بخشهاي مختلف اين سازمان در سال تحصیلی 1399-1398 اشتغال داشتهاندکه برای اعتباريابی الگو، با استفاده از رويکرد نمونه گیری هدفمند و روش صاحبنظران کلیدی، انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته بر اساس شبکه مضامین بخش کیفی بود.
واژههای کلیدی: سیاستهای جذب دانشجو، دانشگاه، صنعت
نوع مقاله: ترویجی
1- مقدمه
دانشگاه زیرمجموعهای از نظام آموزشعالی است و به عنوان یک سازمان آموزش عالی دارای وظایف و کارکردهایی است
که در رسالتها و مأموریتهای آموزش عالی برای آن تعیین شده است. این کارکردها، به اجمال، شامل آموزش، پژوهش
نویسنده عهدهدار مکاتبات: مهدی بهاردوست Bahardoostmahdi@yahoo.com |
و خدمات است. یونسکو سه کارکرد اصلی تولید،انتقال و توزیع دانش را از وظایف دانشگاهها برمیشمارد. اگر این سه کارکرد در حوزههای تخصص خود بررسی شود میتوان چنین استنباط کرد که، برای رسیدن به دانشگاهی که هدف آن ارتقای توان صنعتی و اقتصادی کشور است، کارکردهای فوق باید تخصصی ترمد نظر قرار گیرد. ازاین رو، باید تلاش کرد رویکرد غالب دانشگاهها در حوزههای آموزش، پژوهش و فناوری از عرضه محوری به تقاضا محوری وتأکید بر نیازهای جامعه و صنعت دگردیسی یابد.
یکی از نقصهای موجود در هم راستایی اقدامات دانشگاه با نیازهای بخش صنعت درکیفیت کارکرد پژوهشی آن نهفته است. انتشار و اشاعه دانش از راهکارهای توسعه ارتباط دانشگاه و صنعت است. در کشورهای پیشرفته یا کشورهایی که دارای موفقیت هاو پیشرفت های بزرگ صنعتی در جهان هستند همکاری های علمی و پژوهشی بین دانشگاه وصنعت ساختار و نظام قانونمند و رسمی دارد [3].
در دنیای امروز، رابطهای مستقیم بین توسعه تکنولوژی و پیشرفت در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هر کشور برقرار است. به طوری که میتوان گفت تکنولوژی عامل اساسی برای ایجاد ثروت، دانایی و توانایی کشورها بوده و ابزاری قدرتمند در توسعه ملی به شمار میآید. تکنولوژی طبق تعریف اسکاپ، چهار رکن اساسی دارد : انسان ، ماشین ، سازمان و اطلاعات که تعامل اینها با یکدیگر موجب رشد و توسعه اقتصادی میشوند [6].
از میان چهار رکن تکنولوژی، انسان نقش محوری و بنیادی دارد . استفاده از بهترین و مدرن ترین ماشین آلات بدون نیروی انسانی متخصص و ماهر ممکن نیست. اینجاست که اهمیت دانشگاه بیش از پیش روشن می شود. چرا؟ چون دانشگاه محل تربیت نیروی انسانی متخصص و ماهر است و اگر این نیروی انسانی متخصص بتواند دانش و مهارت خود را در عرصه تولید و صنعت به کار ببرد، موجب پیشرفت خواهد شد.
معمولا در راستای این تعامل وظیفه عمده دانشگاهها عبارت است از:
1) آموزش و ارتقای دانش دانشجویان و آماده کردن آنان برای حضور در بازار کار
2) شناخت و برطرف کردن نیازهای تحقیقاتی بخش صنعت و به روز نگهداشتن آن
از سوی دیگر بخش صنعت هم وظایفی دارد :
3) نتایجی را که به کمک تحقیقات از حوزه فناوری به دست آمده در عملیات تولید محصول خود دخالت دهد.
4) فراهم آوردن بازار کار و اشتغال زایی مفید برای جوانان و افرادی که آموزشهای مرتبط را در دانشگاهها گذراندهاند [5].
شرایط رقابتی جهان امروز همه کشورها به ویژه کشورهای در حال توسعه را وادار میکند که برای بقای خود و
نقشآفرینی پویا و موثر در عرصه جهانی اقدام به تدوین سیاستهایی نمایند که به صورتی فعال و موثر در صحنه رقابتی جهان عرض اندام کرده تا از حاشیه و انزوا خارج گردند. حصول این هدف متعالی نیازمند پرورش منابع انسانی توانمند و شایسته ایست که به ارتقاء علمی و تکنولوژیکی کشور همت گمارند. دستیابی به این آرمان متعالی منوط به «گزینش، سنجش و جذب» بهینه انسان هایی است که در نظام آموزش عالی خود را برای طی این مسیر طولانی مهیا نموده اند. انتخاب صحیح «راه گزینش» با توجه به نیازها همراه با بررسی و اصلاح مداوم با توجه به شرایط متغیر و پرچالش دهه های اخیر همراه با توسعه حیرت انگیز علوم از رسالت های «مرکز آزمون» است [4].
دانشگاه نهادی است که در راس نهادهای علمی قرار دارد .عملکرد صحیح دانشگاه از یک سو، توسعه و پیشرفت را برای جامعه به ارمغان می آورد.و از سوی دیگر،توسعه جامعه به عنوان بازخورد مثبت، دانشگاه را به مکان رفیعتر و مسئول تری انتقال میدهد. دانشگاهها و موسسههای آموزش عالی ازجمله نهادهای هستند که زمینههای تحقق سیاستهای توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هرکشور را فراهم میسازد. تربیت نیروی انسانی متخصص، تولید دانش پژوهشی و اجرای پژوهشهای بنیادین، کاربردی، توسعهای واشاعه یافتههای آنها از اهداف اصلی دانشگاهها و موسسههای آموزش عالی است.
دغدغه پژوهشگر نسبت به موضوع مورد تحقیق با توجه به کمبود دانشجو وعدم استقبال نیروی جوان به تحصیلات آکادمیک بعضا تعطیلی بعضی از واحدهای دانشگاهی دانشگاه آزاد وهمچنین عدم تمایل فعالیت کاری فارغالتحیلان در رشته مورد تحصیل خود با توجه به نبود کار در آن رشته یا دریافت حقوق نامناسب توسط کارفرمایان ،و همچنین بیکاری افراد جوان تحصیل کرده با توجه به عدم انطباق رشته تحصیلی با علائق آنان و نیاز جامعه را دلایل عدم تمایل به ورود به دانشگاه و کمبود نیروی متخصص مورد نیاز صنعت می داند.
-مبانی نظری:
مهمترین دلایل همکاری میان دانشگاه و صنعت کاهش حمایتهای مالی دولتها از فعالیتهای پژوهشی در دانشگاههاست که این امر دانشگاه را بر آن داشته که به دنبال منابع جدیدی برای حمایت از فعالیتهای پژوهشی در دانشگاه باشد و؛ افزایش هزینه اجرای پژوهشها و آسیبپذیری آنها، نیز سبب شده که صنعت برای اجرای پژوهشها و ارتقاء فناوریها از دانشگاه کمک بگیرد و از دو باره کاری پرهیز شود.
ظهور فناوریهای زیستی، فناوری اطلاعات، مواد و
محیطهای جدید موجبات تعامل بیشتر میان کاربردها و دستاوردها و فناوریهای جدید، در نتیجه لزوم ایجاد ارتباط میان دانشگاه و صنعت را فراهم کرده است؛ این نوع همکاریها و ضرورت همکاری بین رشتهای هم اکنون به عنوان روشهایی برای یافتن راه حلهای پایدار صورت
میگیرد؛ تلاش برای طراحی ساختارهای عملیاتی و شبکههای جدید نیز می باشد.
به طور کلی، امروزه دانشگاه و صنعت در زمینه خلق و توسعه دانش و تکنولوژي، در ضمن حفظ استقلال خویش، وارد قلمروهاي یکدیگر شده و میان آن دو همپوشانی و مأموریتها و کارکردها بوجود آمده و مرزهاي سنتی این نهادها در هم آمیخته است. دانشگاهها علاوه بر کارکردهاي آموزش و پژوهش، کارآفرینی و نوآوري تکنولوژیک را نیز در رأس مأموریتهاي خویش قرار داده اند.
در همین زمینه از یک سو گسترش فعالیتهاي توسعه دانش مبتنی بر دانش و جهانی شدن فراگیر، در تعامل با یکدیگر موجب تغییر پارادایمهاي اقتصادي و اجتماعی و ظهور فاز جدیدي از توسعه و تولید شده واز سوی دیگررابطه بین دانشگاه و صنعت با بهبود سیاستهای جذب دانشجو و شناسایی عوامل موثر بر سیاستهای جذب دانشجو و تاکید بر رابطه بین دانشگاه و صنعت و تعیین وضعیت عوامل شناسایی شده موثر بر سیاستهای جذب دانشجو با توجه به رابطه بین دانشگاه و صنعت و همچنین ارائه مدل مفهومی عوامل شناسایی شده با تاکید بر رابطه بین دانشگاه و صنعت مورد برسی قرار داده تا با توجه به نیاز صنعت نیروی متخصص تربیت نماید.
در دنیای امروز، رابطهای مستقیم بین توسعه تکنولوژی و پیشرفت در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هر کشور برقرار است. به طوری که میتوان گفت تکنولوژی عامل اساسی برای ایجاد ثروت، دانایی و توانایی کشورها بوده و ابزاری قدرتمند در توسعه ملی به شمار میآید.
کشورهاي صنعتی سابق بیش از کشورهاي دیگر در حال تحکیم پایههاي خود به عنوان اقتصاد مبتنی بر دانش در این فاز توسعه هستند. طبق تعریف، اقتصاد مبتنی بر دانش به سیستم اقتصادي اطلاق میشود که ساختار و کارکردش به طور مستقیم برتولید، توزیع، ترویج و بهرهبرداري از دانش جدید متکی است[11]. در اقتصاد جهانی دانش، شرط حیات و بالندگی یک سیستم اقتصادي تبدیل شدن به اقتصاد مبتنی بر دانش است. این در حالی است که به نظر میرسد در ایران تنها در چند سال اخیر به تکنولوژيهاي کلیدي جدید توجه شده است. کشور ما تنها نظارهگر جهانی شدن است و براي ادغام در اقتصاد جهانی تلاش فوقالعادهاي انجام نداده است؛ فعالیتهاي توسعه دانش جدید (تولید، توزیع، تبدیل و ترویج دانش) نیز از بهرهوري (مجموعه کارایی و اثربخشی) مناسب میباشد.
پیشینه تحقیق:
ابتداي پیدایش دانشگاه به عنوان یک فعالیت ضروري جهت بهره وري دانش در دانشگاههاي کشورهاي پیشرفته غربی به سالهاي بعد از جنگ جهانی دوم برمیگردد. اما فرایند اداري آن در دهه 1960 براي پاسخ گویی به برخی
خواستهها و نیازهاي دولتها در بخش صنعت از وضعیت دانشگاهها شکل گرفت. از آن زمان به بعد دانشگاه کم کم رشد کرد و شروع به پیگیري اهداف و مأموریتهاي متنوع و جدیدي شد. در درجه اول نیازها و خواستههاي مسئولان دانشگاهها در رابطه با برنامهریزي، سیاستگذاري و تصمیمگیري را شامل میشد.
در درجه دوم ماموریتی بود که صنعت بر دوش دانشگاه نهاده بود. بررسی پیشینه موضوع نشان میدهد که اینگونه تحقیقات در دورههاي رکود مالی، فشارهاي اجتماعی و سیاسی، دانشگاهها را نجات داده و در اين رونق مالی و گشایش اجتماعی و سیاسی، آنها را به سوي مأموریتهاي جدید و توسعه حوزههاي جدید دانش هدایت کرده است و همینطور در جهت اهداف و پیشرفت صنعت گام موثری برداشته است. به طور کلی، علیرغم وجود تحقیقات متعدد در حوزه و سطوح بینالمللی، در دانشگاههاي کشور بسیار اندکی از این تحقیقات یافت شده است اولسن2000
در سطح بین المللی ،واحد دانشگاه را به منزله منبع «تولید داده» و ارتباطدهنده داده با زمینههاي درونی و بیرونی دانشگاه و تبدیلشان به اطلاعات معنیدار جهت برنامهریزي و مدیریت راهبردي دانشگاه با رویکرد سیستمی صنعت در نظر میگیرد که از این طریق دانشگاهها بتوانند خود را به صورت فراکنشی با محیط متغیر همراه سازد و آینده را شکل دهد و با توجه به سفارش توسط صنعت نیروی متخصص مورد نیاز را آموزش و تربیت نماید.
وظایف دانشگاه شامل مجموعه فعالیتهاي علمی وپژوهشی میباشد که این مجموعه اطلاعات را به منظور حمایت از فرآیندهاي سیاستگذاري، برنامهریزي و تصمیمگیري در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی با توجه به نیاز صنعت فراهم میکند که این امر تقویتکننده همکاريهاي دانشگاه و صنعت و همچنین درآمدزایی دانشگاه و به روز نگاه داشتن بخش صنعت با توجه به تعامل این دو بخش میباشد. ترنزینی1999
ارتباط بین دانشگاه و صنعت از ضروریترین مناسبات هر جامعه است و درجه بالایی از نوآوری و رشد اقتصادی را برای کشورها به ارمغان میآورد.
این ارتباط را میتوان به معنای جاری شدن علم دانشگاهها در شاهرگهای جامعه و استفاده عملی ازدانش دانست. روند توسعه دانشگاهها نشان میدهد که دانشگاهها، از بدو پیدایش، سه نسل مختلف را داشتهاند. دانشگاههای نسل اول، عموماً، آموزشی و مبتنی بر فعالیتهای تعلیمی بودند؛ دانشگاههای نسل دوم بر فعالیتهای پژوهشی و تحقیقاتی تمرکز داشتند؛ و در دانشگاه های نسل سوم؛ کارآفرینی و حل مسائل جامعه با رویکرد علمی و نظام یافته مدنظر قرار دارد. دانشگاهها، خواه ناخواه، با مطالبات تولید ارزش افزوده برای جامعه روبه رو هستند وتولید ثروت از علم پارادایمی جدید در آموزش عالی است. به طورکلی، دانشگاهها برای ایفای نقش مؤثر خود در دوران جدید، نمیتوانند در عین وفاداری به سازوکارهای سنتی خود، پرچمدار و طلایهدار روزهای بهتر خود باشند. ازاین رو، برنامهریزی نوین و طراحی مجدد فعالیتها و نقشها ضرورتی اجتنابناپذیر خواهد بود [2].
2-1-ارتباط و همکاری دانشگاه و صنعت
موضوع مشارکت دانشگاه صنعت و دولت برای توسعه فناوری، پدیده جدیدی تلقی میگردد گذشته در کشورهای در حال رشد فزونی گرفته است. فشارهای مختلف تحت فشارهای مختلف اقتصادی و اجتماعی در قلمرو و گستره سطح و میزان ساختاری و نهادی، از مکانیزمهای پیوند را در بر میگیرد که اتفاق نظر خبرگان و آگاهان اقتصاد مبتنی بر دانش، بر همکاری سه رکن اساسی (دانشگاهها و
سازمانهای تحقیق و توسعه صنعت و دولت) به منظور توسعه فناوریهای کشور تاکید نموده و طراحی و
پیادهسازی سازگارهای پیوندی و اصلاح ساختاری و اجرای این سه رکن را توصیه مینماید.
سابقه همکاری دانشگاه و صنعت در غرب را میتوان به سه دوره تقسیم نمود. اولین دوره به اواخر قرن نوزدهم بر
میگردد که آموزش وپژوهش به عنوان اصلی مهم در کنار آموزش قرار گرفت. دومین دوره به پس از جنگ جهانی دوم و اوایل دهه ۱۹۷۰ برمیگردد. از میان دهه ۱۹۴۰ و در طول دهه ۱۹۵۰، ارتباط میان دانشگاه و صنعت، با توجه به نیازهای بازسازی خرابیهای جنگ و بهبود قدرت نظامی، علاوه بر نوآوری و رقابت در دستور کار قرار گرفت.
فناوریهای جدید، نیازمندیهای صنعت را به نیروهای متخصص و رویکردهای متفاوت به پژوهشهای بنیادی و کاربردی افزایش داد. سومین دوره همکاری دانشگاه و صنعت از اوایل دهه ۱۹۸۰ آغاز شده است.
یک طرح پژوهشی تحت عنوان «تحلیل تعامل علم و صنعت از چشمانداز اقتصاد مبتنی بر دانش» در چارچوب بررسی توصیفی و تحلیل آماری، الگوهای نظام ملی توسعه دانش را به عنوان مدل مطلوب تعامل دانشگاه و بنگاه از طریق سه سازو کار فرابازار، بازار دانش و فناوری و کارآفرینی معرفی میکند. نتایج نشان داد که تعامل علم و صنعت از طریق سازوکار فرا بازار ضعیف بوده و عمدتاً از طریق انتشار آزاد مقاله در مجلات، روزنامهها و اینترنت، مشارکت آموزشی و تحقیقاتی حمایت مالی، کارورزی، تدریس
پارهوقت، صورت میپذیرد. در مقابل، تعامل دو نهاد از طریق سازوکار بازار را نیز بسیار ناچیز ارزیابی کرده و در حد مشاوره دانشگاهیان برای صنعت و اجرای طرحهای تحقیقاتی مشترک توسط دانشگاهیان میداند. همچنین از طریق سازوکار کارآفرینی توسط دانشگاه تعاملی بین این دو وجود ندارد.
انتقال دانش :شامل فعالیتهای تعاملی است که تعاملات رسمی و غیررسمی، همکاری آموزشی و توسعه برنامههای آموزشی را در بر میگیرد. مکانیزم انتقال دانش شامل استخدام فارغالتحصیلان دانشگاهی و کارآفرینان و همکاریهای پژوهشی میان دانشگاه و صنعت میباشد.
-انتقال فناوری : این رابطه نیز شامل فعالیتهای تعاملی است. در مقایسه با انتقال دانش، تمرکز انتقال فناوری روی مسائل ضروری و خاص صنعت است. در این روش، تحقیقات دانشگاهی و تخصص صنعت، در تجاریسازی فناوری و تأمین نیاز بازار، مکمل یکدیگر هستند.
3-1-مهمترین دلایل همکاری میان دانشگاه و صنعت عبارتند از:
-کاهش حمایتهای مالی دولتها از فعالیتهای پژوهشی در دانشگاهها، این امر دانشگاه را بر آن داشته که به دنبال منابع جدیدی برای حمایت از فعالیتهای پژوهشی در دانشگاه باشند؛
-افزایش هزینه اجرای پژوهشها و آسیبپذیری آنها، این موضوع سبب شده که صنعت برای اجرای پژوهشها و ارتقاء فناوریها از دانشگاه کمک بگیرد و از دوبارهکاری پرهیز شود؛
-ظهور فناوریهای زیستی، فناوری اطلاعات، مواد و محیطهای جدید موجبات تعامل بیشتر میان کاربردها و دستاوردهای فناوریهای جدید و در نتیجه لزوم ایجاد ارتباط میان دانشگاه و صنعت را فراهم کرده است؛
-ضرورت همکاری بینرشتهای بینالمللی، این نوع همکاریها هماکنون به عنوان روشهایی برای یافتن راه حلهای پایدار صورت میگیرد؛
-تلاش برای طراحی ساختارهای عملیاتی و شبکههای جدید[3].
چهار طرح معروفي كه در دانشگاههاي معتبر دنيا در جهت برقراري ارتباط با صنعت مورداستفاده قرار ميگيرد عبارتند از:
1-طرح اينترن شيپ1: كه دراين طرح ،به طوركلي يك ارتباط كوتاه مدت سه جانبه بين دانشجويان، اعضاي هيات علمي دانشگاه و متخصصان بخش صنعت برقرار ميشود در اين دوره ،دانشجويان در قالب تيمهايي باچند رشته يا گرايش، پس از آشنايي با مشكلات واحدهاي صنعتي، نسبت به رفع اين مشكلات اقدام ميكنند.
2-طرح اكسترن شيپ2:اين طرح به دانشجويان اجازه ميدهد كه حرفههاي مختلف را از نزديك مشاهده و بررسي نمايند تا با ديد بازتري به انتخاب شغل آينده خويش بپردازند. طول دوره اكسترن شيپ از يك روز تا يك ماه ميتواند متغير باشد. در اين طرح دستمزدي به دانشجويان پرداخت نميشود و بعلاوه دانشجويان بايد هزينههاي مربوط به فعاليتهايشان را نيزخودتامين كنند.
3-طرح كاراموزي3: كه بعنوان بخشي از يك كلاس دانشگاهي محسوب ميشود كه دانشجو بصورت موقتي در يكي از بخشهاي صنعت مرتبط باواحدي كه ميگذراند، به فعاليت مي پردازد .هدف اين طرح اينست كه دانشجو عملاً مطالبي كه در دانشكده، پيرامون يك موضوع بيان ميگردد را در دنياي كار ببيند تا درك بهتر و عميقتري نسبت به تئوريهاي گفته شده بيابد.
4-طرح كو-آپ(co-op)4: اين طرح بگونهاي
برنامهريزي شده است كه دانشجو پنج ترم تحصيلي خويش را به صورت تمام وقت در صنعت به كار و كسب تجربه بپردازد. اين ترمها به ترم كاري5 معروفند.
3-روش پژوهش
از آنجا که پژوهش حاضر تدوین مدل راهبردی جهت رابطه بین دانشگاه وصنعت با توجه به جذب دانشجو میباشد، روش پژوهش از حیث محیط کتابخانهاي- میدانی، از نظر هدف کاربردي، از نظر زمان، گردآوري داده مقطعی و از نظر روش اجرای پژوهش، توصیفی- پیمایشی بود. پژوهش بر مبناي ماهیت دادهها نیز به دو دسته ، کیفی و کمی (آمیخته) تقسیم میشوند. در این پژوهش با توجه به هدف و ماهیت پژوهش از روش پژوهش ترکیبی یا آمیخته از طریق تلفیق روشهاي کیفی وکمّی استفاده شده است. به منظور بررسی عمیق و شناخت بیشتر موضوع، علاوه بر مبانی نظري از مصاحبه براي درك بیشتر استفاده شده است، سپس از رویکردهاي کیفی براي تأیید نتایج کمی بهره برده میشود. مطالعه به روشهاي آمیخته، مستلزم گردآوري و تحلیل دادههاي کیفی و کمّی است که در آن دادهها بهصورت همزمان یا متوالیگردآوري میشوند. نظر به لزوم انجام پژوهش به روش کیفی قبل از روش کمّی، در این پژوهش از، روش تحلیل محتوا کیفی و کد گذاری وبررسی موردی بهعنوان یکی از راهبردهاي پژوهش در روشهاي آمیخته استفاده شده است.
مراحل انجام پژوهش با این طرح برگرفته از دیدگاه کرسول و پلانوکلارك (2011)، در سه مرحله، بررسیادبیات، مطالعه کیفی و مطالعه کمّی انجام گرفته است که در ادامه مورد بررسی قرار میگیرد.
شكل 1. فرآيند تحقيق تركيبي اكتشافي متوالي از نوع ابزارسازي [10]
1-1-3- روششناسی بخش کیفی
روش پژوهش در بخش کیفی مطالعه موردی کیفی است و مشارکتکنندگان پژوهش از اساتید دانشگاه، روسای دانشگاه و فعالین حوزه صنعت، مدیریت و مسائل جذب دانشجو درشهر تهران هستند با بهرهگیری از روش
نمونهگیری هدفمند (شامل 20 نفر از اساتید دانشگاه، روسای دانشگاه و فعالین حوزه صنعت، مدیریت و مسائل جذب دانشجو) برای شناسایی عوامل مؤثر در تعیین سیاستهای جذب دانشجو با تاکید بر رابطه بین دانشگاه و صنعت انتخاب شدهاند و با آنها مصاحبه به عمل آمده است ابزار مورد استفاده برای شناسایی عوامل مؤثر در
سیاستهای جذب دانشجو با تاکید بر رابطه بین دانشگاه و صنعت و ارائه و تدوین الگوی بومی سیاستهای جذب دانشجو با تاکید بر رابطه بین دانشگاه و صنعت مصاحبه نیمه ساختمند و مطالعه اسناد بوده است. برای اعتباریابی نتایج بخش کیفی از دو تکنیک کدگذاری و روش داده بنیاد بهرهگیری شده که به این منظور روش همسوسازی دادهها (بررسی میزان تناسب اطلاعات مستخرج از1. مبانی نظری و اصول زیر بنایی مربوط به سیاستهای جذب دانشجو با تاکید بر رابطه بین دانشگاه و صنعت و2. پژوهشهای انجام شده در حوزه سیاستهای جذب دانشجو با تاکید بر رابطه بین دانشگاه و صنعت با 3.مضامین مستخرج از مصاحبه با افراد و به عبارت دیگر آگاهیدهندگان کلیدی) به کار رفته است. تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از
مصاحبههای انجام شده، با روش کدگذاری انجام گرفته است.
روش پژوهش در بخش کیفی مطالعه موردی کیفی است و مشارکتکنندگان پژوهش از اساتید دانشگاه، روسای دانشگاه و فعالین حوزه صنعت، مدیریت و مسائل جذب دانشجو درشهر تهران و ساخت پرسشنامه براي بخش کمّی بود؛ بنابراین دراین مرحله به دنبال دستیابی به توصیف عمیق و غنی از تجارب و ادراك شرکتکنندگان نسبت به عوامل در تعیین سیاست های جذب دانشجو با تاکید بر رابطه بین دانشگاه و صنعت مورد توجه قرار گرفت. براین اساس براي شناسایی عوامل اساسی مؤثر بر سیاستهای جذب دانشجو در وضعیت حاضر، از طریق مصاحبههاي عمیق و اکتشافی بهصورت انفرادي با خبرگان علمی که بهصورت هدفمند انتخاب شده بودند، دادههاي کیفی لازم جمعآوري و با استفاده از روش کدگذاری، مقولهها وعوامل اصلی و فرعی شناسایی و مورد تحلیل قرار گرفت. این مفاهیم، عوامل و مقولهها، مبناي تدوین ابزار (پرسشنامه) براي دستیابی به عوامل مؤثر و شناخت ابعاد و مؤلفههاي تعیین سیاست های جذب دانشجو با تاکید بر رابطه بین دانشگاه و صنعت گردید.
3-1-2- جامعه آماری در بخش کیفی
جامعۀ آماری در بخش کیفی شامل سه 20 نفر از سه گروه 1) خبرگان صنعتی؛ بهعنوان نمایندۀ بخش صنعت ]مدیر کارخانجات وشرکت های صنعتی[ 2) مدیران و کارشناسان وزارت صنعت [بهعنوان نمایندۀ بخش دولتی و سیاستگذاری[ 3) خبرگان دانشگاهی ]روسای دانشگاهها و معاونین واحدهای دانشگاهی و اعضای شورای برنامهریزی دانشگاههای آزاد، اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی که دارای تجارب و اطلاعات غنی در زمینۀ ارتباط دانشگاه با صنعت هستند[. خبرگان پژوهش که به تأیید اساتید راهنما و مشاور رسیدهبود، افرادي بودند که ازنظر آگاهی و اطلاعات در زمینه سیاستهای جذب دانشجو، دانشگاه و صنعت برجسته و صاحب نظر بوده و این که بتوانند با ارائه اطلاعات دقیق نمادي از جامعه باشند.
3-5-حجم نمونه و روش نمونهگیری در بخش کیفی
با توجه به اینکه در این مطالعه مبنای تحقیق براساس روش کیفی بوده وبه طور خاص از روش نمونهگیری گلوله برفی هدفمند استفاده شده، نمونهگیری نیز تابع قواعد همین روش بوده است. رویکرد گلوله برفی هدفمند به دنبال یافتن با کیفیتترین دادههای ممکن پیرامون موضوع تحقیق میباشد. نمونهگیری و نظری استفاده گلوله برفی هدفمند، نوعی از نمونهگیری است که سعی دارد به سراغ نمونههایی برود که بتواند بیشترین کمک را به تبیین موضوع و سوال تحقیق بنماید. در واقع نمونهها به طور ارادی و هدفمند و نه بهصورت تصادفی از میان جامعه مورد مطالعه و با وسواس کامل انتخاب میشوند. نمونهها با توجه به یافتهها تحقیق در مسیر مطالعه و به منظورتکمیل وتوسعه دادهها انتخاب میشوند. نمونهگيري در روش گلوله برفی هدفمند، نمونهگيري نظري و انتخابي است. براي اين كار سیاست های جذب دانشجو با تاکید بر رابطه بین دانشگاه و صنعت مورد بررسي قرار گرفت و مربوط ترين فرد در مراکز مزبور به لحاظ اطلاع و آگاهي از نظامهای دانشگاه و صنعت به لحاظ پست مشخص گرديد. پس از شناسايي، خواسته شد كه با برگزاري مصاحبهاي عميق موافقت نمايند. پس از اخذ موافقت و تنظيم زمان و مكان، مصاحبهها به ترتيب زمان موافقت، انجام شد. پنج مصاحبه اول، به روش نتبرداري و خلاصهبرداري انجام شد اما از مصاحبه پنجم به بعد تمام مصاحبهها ضبط شدهاند. خلاصه اطلاعات مصاحبه شوندگان به شرح جدول 1 است.
جدول 1. ویژگی جمعیت شناختی نمونه
پست در دانشکده | تعداد | تخصص خبرگان | ميانگين سابقه كاري |
خبرگان صنعتی | 4 | مدیر کارخانجات وشرکت های صنعتی | 20 |
مدیران و کارشناسان وزارت صنعت | 6 | نمایندگان بخش دولتی و سیاستگذاری | 15 |
خبرگان دانشگاهی | 10 | روسای دانشگاهها و معاونین واحدهای دانشگاهی و اعضای شورای برنامهریزی دانشگاههای آزاد،اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی که دارای تجارب و اطلاعات غنی در زمینۀ ارتباط دانشگاه با صنعت هستند | 18 |
جمع | 20 |
|
|
3-6- ابزارگردآوری داده در بخش کیفی
در مصاحبههاي انفرادي با مصاحبهشوندگان، براي بررسی مقدماتی شش سؤال مصاحبه استفاده شد.
ضمن این که سؤالهاي فرعی دیگري نیز در کنار هر سؤال براي درك تجارب شرکتکنندگان در حین مصاحبه مطرح میشد. در حین انجام مصاحبه پژوهشگر با پرسش
سؤالهاي راهنما، صحت برداشت خود را از گفتههاي مصاحبهشوندگان کنترل کرده است. پژوهشگر در فرایند نمونهگیري از شرکتکنندگان دادهها را مورد تحلیل قرار داد تا مواردي که ناقص بوده با دریافت اطلاعات جدید از شرکتکننده جدید کامل گردد. بعد از انجام 20 مصاحبه، عوامل اصلی و فرعی در مصاحبههاي قبلی تکرار میشد و پژوهشگر به اشباع رسید .از آنجا که به موازاتی که پژوهشگر دادههاي مشابه را بارها و بارها مشاهده کند، از لحاظ تجربی اطمینان حاصل میکند که یک مقوله به کفایت رسیده است (دانایی فرد و امامی، 1386 ) و به عبارتی اشباع حاصل شده است. در حین مصاحبه به جمعآوري نظرات در مورد شاخصهاي مناسب براي تعیین عوامل مؤثر برمدل مدیریت ریسک مبتنی بر سطوح بلوغ قابلیتهاي انسانی و کیفیت آموزش پرداخته و عوامل اصلی و فرعی مورد نظر بررسی و نهایی شد. مدت زمان انجام مصاحبه بین 40تا 60 دقیقه بود.
3-7-روایی ابزار اندازهگیری در بخش کیفی
براي حصول اطمینان از روایی بخش کیفی پژوهش و به منظور اطمینان خاطر از دقیقبودن یافتهها از
دیدگاه پژوهشگر، از نظرات ارزشمند اساتید آشنا با این حوزه و متخصصان این حوزه خبره و مطلع بودند استفاده شد. همچنین به طور همزمان از مشارکت کنندگان در تحلیل و تفسیرداده ها کمک گرفته شد.
3-8-پایایی
پایایی به سازگاري یافتههای تحقیق اطلاق میگردد. پایاییدرمصاحبه، در مراحلی چون موقعیت مصاحبه،نسخه برداري و تحلیل مطرح میگردد. همچنین در پایایی مصاحبه شونده، به چگونگی هدایت سؤالات اشاره میشود. در پایایی نسخه برداري نیز باید به پایاییدرونموضوعی نسخه نویسیهاي انجام شده حین تایپ متون توسط دو فرد توجه نمود. در طول طبقه بندي مصاحبهها نیز توجه به درصدهاي گزارش داده شده توسط دو نفر کدگذار، روشی براي تعیین پایایی است. میزان (درصد) توافق درون موضوعی دو کدگذار (که باید 60 درصد یا بیشتر باشد) در مورد یک مصاحبه (کنترل تحلیل) نیز روشی براي پایایی تحلیل است. در تحقیق کنونی از پایایی باز آزمون و روش توافق درون موضوعی براي محاسبه پایایی مصاحبههاي انجامگرفته استفاده شده است .
براي محاسبه پایایی بازآزمون از میان مصاحبههای انجام گرفته چند مصاحبه به عنوان نمونه انتخاب شدهوهرکداماز آنها در یک فاصله زمانی کوتاه و مشخص دو بارکُدگذاري شده است.سپس کُدهاي مشخص شده در دو فاصله زمانی براي هر کدام از مصاحبهها با هم مقایسه میشوند. روش بازآزمایی براي ارزیابیثبات کدگذاري پژوهشگر به کار میرود. در هر کدام از مصاحبهها، کدهایی که در دو فاصله زمانی با هم مشابه هستند با عنوان"توافق "و کدهاي غیر مشابه با عنوان"عدم توافق "مشخص میشوند یافتهها نشان داد پایایی بازآزمون 0.70 درصد است که بیانگر پایایی مناسب است.
3-9 -روش تجزیه و تحلیل دادهها در بخش کیفی
براي تحلیل دادههاي کیفی پژوهش از طریق تحلیل محتوا استقرایی استفاده شد. در این طرح مراحل تحلیل دادههاي کیفی گردآوري شده، از طریق کدگذاري باز و کدگذاري محوري وکد گذاری گزینشی انجام شده است. کدگذاري بازگام اول: كدگذاري بازعبارت است از فرایندي تحلیلی که از طریق آن مفاهیم مشخص شده و ویژگیها و ابعاد آنها از درون کشف میشوند. در مرحلۀ کدگذاري باز پژوهشگر مفاهیم را شناسایی و بر حسب خصوصیات و ابعادشان بسط میدهد. در این مرحله پژوهشگر از دل داده هاي خام اوّلیه، مقولههاي مقدماتی را در ارتباط با پدیدة مورد بررسی از طریق جزء جزء کردن اطلاعات، به شکلبندي مقولههاي اطلاعات درباره پدیدة مورد مطالعه، سؤال کردن دربارة دادهها، مقایسۀ موارد، رویدادها و دیگر حالات پدیدهها براي کسب شباهتها و تفاوتها میپردازد. در گام دوم، کدگذاري محوري، پژوهشگر یکی از مقولهها را محور فرآیند در حال بررسی واکتشاف قرار میدهد (بعد اصلی) و سپس
مقولههاي دیگر را (مؤلفه ها) به آن ارتباط میدهد. در این ارتباط در این پژوهش شناسایی ابعاد اصلی و مؤلفههاي مرتبط مورد نظر بوده است؛ در گام سوم کدگذاری گزینشی بنابراین در مرحلۀ اول ابعاد اصلی و مؤلفهها بر اساس فرآیند کدگذاري باز و محوري دادههاي حاصل از مصاحبههاي عمیق و اکتشافی انجام عمل پالایش، کدهاي مفهومی ارائه شد و اولویت هر یک از عوامل بر اساس فراوانی مفاهیم ذکر شده در مصاحبه ها مشخص گردید. کدگذاری گزینشی بر اساس نتایج کدگذاری باز و کدگذاری محوری، مرحله اصلی نظریه پردازی است. به این ترتیب که مقوله محوری را به شکل نظاممند به دیگر مقولهها ربط داده و آن روابط را در چارچوب یک روایت ارائه کرده و مقولههایی را که به بهبود و توسعه بیشتری نیاز دارند، اصلاح میکند مفاهیم، واحد اصلی تحلیل براي کدگذاري باز و محوري وگزینشی بودند. هنگام تجزیه وتحلیل دقیق دادهها، مفاهیم از طریق کدگذاري، به طور مستقیم از رونوشت مصاحبۀ شرکتکنندگان و یا با توجه به موارد مشترك کاربرد آنها ایجاد شدند. رونوشت مصاحبهها براي یافتن مقولههاي اصلی و فرعی و میزان اهمیت و الویت این مقولهها به طور منظم مورد بررسی قرار گرفتند. دادهها در سطح جمله و عبارت براي هر یک از مصاحبهها مورد بررسی قرار گرفت و کدهاي مفهومی از رونوشت مصاحبهها استخراج شدند.گاهی اوقات یک جمله به بیش از یک مفهوم مربوط میشد. با استخراج کدهاي مفهومی مشترك و با پالایش و حذف موارد تکراري، با بهرهگیري از مبانی نظري و تطبیق برخی از کدهاي مفهومی، مفاهیم شناسایی و مشخص و با انجام پالایش و عمل کاهش این مفاهیم در قالب مقولههاي فرعی (مؤلفهها) سازماندهی شدند.